مشاعره مشاعره با حرف "اول اسمتون"

[ریپِر]

سرسبز بود خاک که آبش یار است
خاصّه خاکی که ناطق و بیدار است

 

[ریپِر]

ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیاست ولی
عیش، بی‌یار مُهیّا نشود، یار کجاست؟

 

[ریپِر]

ساز در دست تو سوز دل من می‌گوید

 

[ریپِر]

سرشار توام، غیرِ تو در من اثری نیست...

 

[ریپِر]

سعی بسیار نمودیم، به جایی نرسید

 

[ریپِر]

سعدیا گفتی که مهرش می‌رود از دل ولی
مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد

 

[ریپِر]

‏سخت می‌خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا
هر قدر افشرده‌ای دل را، بیفشارم ترا

 

[ریپِر]

سبز خواهم شد،
میدانم،
میدانم،
میدانم...

 

[ریپِر]

سلام بر آنان که ما را ندیده فهمیدند؛
نخوانده دانستند
و نبوسیده دوست داشتند...

 

[ریپِر]

سخن تا نپرسند لب بسته دار