مشاعره مشاعره با حرف "ب"

[نیما نصر]

بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری
دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند

 

[Tara Motlagh]

به چه چیز تن می‌دهی؟
به شب؟
به تاریکی که بر سرت هوار می‌شود؟
به آسمانی که ستاره‌هایش را
تاریکی ها خورده‌اند؟
چقدر باید منتظر ماند
تا کسی کبریت بزند به آسمان شب؟
@ن. عادل

 

[ill_mah]

بامدادن که کبوترها
بر لب پنجره باز سحرغلغله می‌آوازند
جان گلرنگ مرا بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه... بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان، بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش

هوشنگ ابتهاج... خدابیامرزدشون 🌹🙂

 

[ill_mah]

برایم کوری یعقوب بی‌‌یوسف به این معناست
به روی هر کسی غیر از تو باشد چشم می‌بندم...

 

[Tara Motlagh]

بی قرار رفتنی، موجی بزن دریای من
گر چه آرامی، پریشانی چه می آید به تو

 

[ill_mah]

بیچاره ى‌ِ دُچارِ تـو را
چـاره
جـُز تــو چیســت؟

 

[Tara Motlagh]

به کجا می‌شود از معرکه‌ عشق گریخت؟
گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم

 

[ill_mah]

به سفر رفتی و عشاق تو گیسو کندند
در فراق تو عجب سلسله ها بر هم خورد

 

[نیما نصر]

به سراغ من اگر می‌آیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگ‌های هوا پر قاصدهایی است
که خبر می‌آرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می‌آیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

 

[ill_mah]

با دست آب خوردن من نیَتش شفاست
یک روز دست های مرا او گرفته بود