با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!به ارزش این حرفت من از ناراحتیام در قفس رنج هایم آزاد شدم:)برایت نامه مینویسم
برای تو که در آسمان هایی
ای آنکه میخواهمت ولی ندارمت
ای آنکه دیدنت فقط بستگی دارد به رویایی
درآغوش تو گم شوم میان خوابو بیداری
برایت زمزمه کنم ای عزیز تراز جانم چرا بیشتر نمی آیی
من ازتو گله دارم از خدایت گله دارم
من از سرنوشتیکه رقم خورد بین منو تو گله دارم
این چه رسم است خدا ؟ مگر نمی دانی
فقط او بود که تلنگر زند وکند پرستاری
فقط او بودکه با دلجویی ،منه محزون را میداد امیدواری
برایت نامه مینویسم با اینکه میدانم شدی باقی ومنم که هستم فانی
ولی چکنم این دلم طاقت ندارد از این دلتنگی
بیا ای پاره ی تنم به خوابم به رویایم
بیا که سخت دلم ، روحم ، جانم درد میکند از بی تابی
بیا ودرآغوشم گیر باز هم دوباره
نوازش کن گیسوانم را صدباره ، هزار باره
برایت نامه مینویسم
برای تو که در آسمان هایی......
@SaniyaKhast
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک