مشاعره مشاعره با حرف "ب"

[Tara Motlagh]

با یاد رنگ و بوی تو، ای نوبهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام

چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام

 

[ill_mah]

باید شبیه مردم هم عصر خود شوم
صورتگر؛ نقاب چه داری برای من ...؟

 

[Tara Motlagh]

با کاروان تا ماه من محمل به محمل می‌رود
سرگشته از پی آه من، منزل به منزل می‌رود

اشکم به دامان می‌رود، آهم به کیهان می‌رود
دل از بر جان می‌رود، جان از پی دل می‌رود
باشد که تکراری نباشد، دیگه نمی‌دونم چیا رو گذاشتم🥴

 

[بانوی شـــب]

به هر چه داری حکم داری خواهم کرد
و ان فقط قلبیست که تو نمیخواهی.

 

[بانوی شـــب]

به نام انکه عشق را به من آموخت
تجربه اش به پایش

 

[پرتوِماه]

به خودم امدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود

 

[ام کا اچ p.r]

ببوسیدم زمین را سجده کردم
که یعنی چون زمینم مسـ*ـت و مدهوش

 

[ill_mah]

بوی تو را می دهد هر نخ پیراهنم

در رگ من جای خون، می دود اکنون جنون
چون که معطر به توست، هر چه نفس می زنم!

هم، همه ام سوختند، هم همه را سوختم
خرمن در آتشم، آتش در خرمنم

در خودم آتش زدم غافل از اینکه کنون
من توام و اوفتاد خون تو بر گردنم

فاصله ی عشق و مرگ، طی شده با پای من
گر نپذیری تو، نیست طاقت برگشتنم

پشت در دوستی ((کیستی؟)) از من مپرس
پیش تو من کیستم؟ تا که بگویم ((منم))؟!..

 

[pen lady]

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم
که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم

 

[بانوی شـــب]

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم
که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم

با آنکه ز مــا هیچ زمــان یــاد نکردی

ای آنکه نرفتی دمی از یاد، کجایی؟

حزین لاهیجی