مشاعره مشاعره با حرف "ب"

[شاید هیچکس]

به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته‌ حالی را

 

[آراد]

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در بـــاغ لاله رویــد و در شـــوره زار خس

 

[شاید هیچکس]

برایم دلنشینی دلبری آنقدر دل‌خواهی
که من حتی در آغوش تو دلتنگ توام گاهی

 

[آراد]

بر آستان جانان گــر سر تـوان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

 

[شاید هیچکس]

باز هم باغچه از غنچه‌ی پژمرده پر است
شهر از مردم دلتنگ و دل‌آزرده پر است

 

[آراد]

با این عطش تا چشمه، دیگر دیر خواهد شد

دریـــا اگـــر باشـــد دلت تبخیــــر خــواهد شد

 

[شاید هیچکس]

بیخیال تو نمی‌شود
دلی که بند بند وجودش پر از خیال توست

 

[آراد]

با آنکه ز مــا هیچ زمــان یــاد نکردی

ای آنکه نرفتی دمی از یاد، کجایی؟

 

[شاید هیچکس]

بر هرچه گران و هرچه ارزان لعنت
بر هرچه که درد و هرچه درمان لعنت

از صبح پدر فقط غم نان دارد
ای بر پدر بی‌پدر نان لعنت

 

[آراد]

بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند

که به بالایِ چَمان از بُن و بیخَم بَرکَنْد