مشاعره مشاعره با حرف "ت"

[سایه مولوی]

تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی‌ارزد

 

[کیـانـا.T]

.
تو مبادا به فكر من باشی، فكر كردن به من غم‌انگيز است.

- سید‌ تقی‌ سیدی

 

[سایه مولوی]

تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گرنه عاشق و معشوق راز دانند

 

[کیـانـا.T]

تو می‌روی
و دل ز دست می‌رود،
مرو که با تو
هر چه هست، می‌رود.
-ابتهاج

 

[سایه مولوی]

تو را چونان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک

 

[RPR"]

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم

- حافظ |

 

[ASHOB]

تو بدون من مرا کم داری
من ولی بی تو جهانم خالی‌ست

 

[amir mohamad]

تو بدون من مرا کم داری
من ولی بی تو جهانم خالی‌ست

تا غبار وادی مجنون به یادم می رسد
آسمان بر سر زمین زیر قدم گم می کنم

دل، نمی ماند به دستم، طاقت دیدار کو
تا تو می آیی به پیش آیینه هم گم می کنم

بیدل

 

[کیـانـا.T]

.
تو را, باران به باران گریه کردم..

_عرفان‌پور

 

[کیـانـا.T]

.
تویی همواره آرامش, برای قلبِ در جوشم..

_قیصری