مشاعره مشاعره با حرف "ت"

[سایه مولوی]

تو تمنای من و جان من و یار منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی

 

[Lady Atrisa]

تاریک شب‌ها، چراغی به دست
تنهایی ما را به سویدای عشق مسـ*ـت

تکبیر تو، در دل، طنینش زنده است
تداوم عشق، تا ابد بی‌نهایت است

تپش دل، در جستجوی وصال
ترانه‌ی عشق، در گوشم، همچون زلال

تقدیس لحظه‌ها، در زیبایی تو
تا ابد زندگی می‌کنم تنها با تو

تایید عشق، در هر نفسی زنده است
تو، معشوق منی و عشق من همیشه است

 

[.AikA.]

تو روشنی قلب منی
خودم را به هدر نداده ام :).

- نیما یوشیج

 

[amir mohamad]

تو روشنی قلب منی
خودم را به هدر نداده ام :).

- نیما یوشیج

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب‌ وخور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من

مولانا

 

[سایه مولوی]

تو را که میجوید دل
پل بر شط چشمان تو میسازم
این را تنها ماه میداند و رود

 

[amir mohamad]

تو را که میجوید دل
پل بر شط چشمان تو میسازم
این را تنها ماه میداند و رود

تا کی بدرت آیم و دیدار نبینم
صد بار ترا جویم و یک بار نبینم

گویا حرم کوی تو کعبه است و در آنجا
هر چند روم جز در و دیوار نبینم

دانی که مرا بزمگه عیش کدامست
جایی که ترا بینم و اغیار نبینم

هلالی

 

[.AikA.]

تنم افتاده خونین زیر این آوار شب.

 

[.AikA.]

ترسم چو بازآیی از دست رفته باشم.

- سعدی

 

[سایه مولوی]

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست

 

[.AikA.]

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست

.
تن آسوده چه داند که دل خسته چه باشد؟

- سعدی