جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف "ت"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \"ت\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 11,987 بازدید, 447 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \"ت\"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MAHVIN*

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

امید خسته‌ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
تا شنیدی که دوستت دارم
سرخ شد، سرخِ گل بناگوشت

زنده شد، رود رود جاری شد
برف‌های سر و بر و دوشت

شعله‌ای از امید پیدا شد
در میان نگاه خاموشت

چرخ زد دامن تو، گیسوهات
ریخت بر شانه‌های مدهوشت

برق زد چشم‌های زیبایت
حلقه زد دور شعر من گوشت

از سر قله‌ها نمایان شد
سبز و سرخ و سفید تن‌پوشت

وطنم! هیچ جای دنیا نیست
گرم‌تر از میان آغوشت!
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
تلخ مکن امید من ای شکر سپید من
تا ندرم ز دست تو پیرهن کبود من

دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
•{تو باشی ؛ رازقی باشد ؛ غزل باشد ؛ خدا باشد
بگو این دل اگر آنجا نباشد ؛ پس کجا باشد ؟!}•

خدا می‌خواست هم‌عصرِ تو باشم ؛ هم‌کلامِ تو
خدا می‌خواست چشمانت برایم آشنا باشد

°{خودش می‌خواست لبخندت سلامم را بلرزاند
خودش می‌خواست قلبِ ساده‌ی من مبتلا باشد}°

بگو وقتی دو دل با هم یکی باشد ؛ چرا باید
هزاران سالِ نوری دستِ‌شان از هم جدا باشد ؟!

•{بگو وقتی دو دلواپس ؛ دو دلدادہ ؛ دو دلبسته
دلت را بسته می‌خواهم ؛ چرا باید رها باشد ؟!}•

نمی‌خواهم که پابندِ دلِ بی‌طاقتم باشی
تو باید شاد باشی تا جهان بوده‌ست و تا باشد

°{رها کن شاعران را ؛ ما به غم شادیم و آزادی
مگر آزادگی باید میانِ قیدها باشد !؟}°

خداحافظ نگفتم تا نگویی”زود برگردی”
خدا می‌خواست لبخندِ تو ختمِ ماجرا باشد

•{اگر زن باشی و شاعر ؛ خودت هم خوب می‌دانی
که رفتن از کنارِ دوست ؛ باید بی‌صدا باشد...}•
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,793
مدال‌ها
7
تو را دوست دارم
چون یڪ خانہ ڪاهڪَِلی
دور افتاده و ڪوچڪ
امّا ڪَرم...
امّا امن...
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
ترازوی عدالت در جهانِ ما خراب است
عدالت واژه ای زیبا فقط در یک کتاب است
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,793
مدال‌ها
7
تمام‌ سرانگشتان سوخته‌ی من
لبريز از حروف رويا و لمس علاقه‌اند.
نمی‌خواهم باورم کنيد!
فقط ... می‌دانم که می‌فهميد،
هنوز هم
از کِزکِزِ اين تاولِ چاک‌چاک و
آماسِ اين دوپای سفر،
عطر اميد و بوی بلوغ و ميل ترانه می‌آيد.
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
تـا کـه پـوشـیدم لـباس و کسوت اهـل وفـا

ناگـهان گشتـم خجل چون کرده بودم بس جفا

غـبطه خـوردم مـن به حال آن لباس ساده چون

بس که با خود داشت رنگ سادگی صدق و صفا
 
بالا پایین