مشاعره مشاعره با حرف " د"

[~swampflower~]

دلا تا کی دراین زندان ، فریب این وآن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تاجهان بینی

 

[Tara Motlagh]

دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل
جهان آخر چو اشک از دیده‌ات یک بار می‌افتد

 

[Raaz67]

در سمتِ توام دلم باران
دستم باران، دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا می‌کنم
هر اذانی که می‌وزد پنجره‌ها باز می‌شوند
یاد تو پوران می‌کند، هر اسم تو را که صدا می‌زنم
ماه در دهانم هزار تکه می‌شود کاش من همه بودم
با همه دهان‌ها تو را صدا می‌زدم
(فکر کنم فقط اینو نذاشتین😐🤭)

 

[~swampflower~]

واقعا شرمنده ام 🙄
سوتی دادم😢
آخه خسته ام😵
باختم یعنی😅

،دشمنت شرمنده ، دشمنت خسته ،اصلنم سوتی نبود ،اصلنم نباختی،برنده باشی تاابد رفیق شاعر بامرام وبامحبت.من عذر میخام ازسوالام🙂🙃
تقدیم به شما 🌹
درافسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست درجذبه یک برگ بشوییم وسرخوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم
روی پای تر باران به بلندای محبت برویم

 

[Tara Motlagh]

ممنونم شعر زیباییه
مشاعره داشتید در خدمتم😄😅

کجا به سلامتی آقا؟ هنوز تموم نشده که، تشریف داشته باشین😁
دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار
چون او برفت رفت به یکبار هر چهار

گویند صبرکن که بیاید نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار

 

[ill_mah]

در من دریغ هیچ به جز درد و داغ نیست
با تو همین که غافلم از خویشتن، خوش است...

 

[Tara Motlagh]

در من دریغ هیچ به جز درد و داغ نیست
با تو همین که غافلم از خویشتن، خوش است...

چشمانمان به جمالتان روشن بانو🫡
دلی گرفته و چشمی به راه دارم من
مخواه بی‌تو بمانم، گناه دارم من

به رغم خانه خرابی و دربه‌در شدنم
چه بیت‌ها که از آن یک نگاه دارم من

 

[ill_mah]

درپیچ و تاب زلف تو تابم ز دست رفت
گم کرده راه بودم و گمراه تر شدم ..

هنوزم که روی د موندین 😂 جایم بسی خالی بود نه؟ 😂😉

 

[Tara Motlagh]

درپیچ و تاب زلف تو تابم ز دست رفت
گم کرده راه بودم و گمراه تر شدم ..

هنوزم که روی د موندین 😂 جایم بسی خالی بود نه؟ 😂😉

خیلی زیاد🌹 مجدد خوش اومدی عزیزدل
دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو

چو چرخم من چو ماهم من چم شمعم من ز تاب تو
همه عقلم همه عشقم همه جانم به جان تو

من آن دیوانه بندم که دیوان را همی بندم
زبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تو

 

[ill_mah]

دچار وسوسه‌ی بوسه‌ی تو بود لبم
سخن ز بوسه که شد میروی؟ یکی طلبم!

تو نیستی و خیالت مرا بغل کرده
ببین چقدر ز دنیای واقعی عقبم...

گره نزن به سر زلف و روی شانه بریز
بخواه تا که بیفتد بال به جان شبم!

به تلخ کامی فنجان قهوه می مانم
چقدر از هوس بوسهٔ تو لب به لبم!

شنیده ام غزلم را برای یارش خواند
از اینکه شعر مرا دوست داشت در عجبم!

ممنونم تارای خوشکلم 🙂😘❤️