مشاعره مشاعره با حرف " د"

[.Belinay.]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

مولانا

 

[ill_mah]

دل دادم و بد کردم یک درد به صد کردم

وین جرم چو خود کردم باخودچه توانم کرد

 

[pen lady]

درست اول اين نوبهار عاشق شد دلم ميان همين گير و دار عاشق شد

 

[mobina01]

.
در قنوتم جمعه ها عڪس تو را من دیده ام
در طوافم دور احساست دو صد چرخیده ام



سجده هایم بوے نمناڪے ز غم بگرفته است
گر بیایے من بساط عاشقے بر چیده ام...

پونه حاج علیان

 

[Tara Motlagh]

دلیل از من مخواه، از سرنوشت پیله ها پیداست
که از زندان دنیا عاقبت آزاد خواهم شد

تمام عمر کوهم خواندی و آتشفشان بودم
سکوتم گرچه سر تا پا، شبی فریاد خواهم شد

 

[نیما نصر]

دانی که نوشداروی سهراب کی رسید
آنگه که او ز کالبدی بیشتر نداشت
دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند
بار دگر امید رهائی مگر نداشت
بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد
این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت
پروانه جز بشوق در آتش نمیگداخت
میدید شعله در سر و پروای سر نداشت
بشنو ز من، که ناخلف افتاد آن پسر
کز جهل و عجب، گوش به پند پدر نداشت

 

[pen lady]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

 

[نیما نصر]

در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن

راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن

دیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن

 

[Tara Motlagh]

درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز

بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز

 

[نیما نصر]

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توستحافظ

نیست پروا تلخکامان را ز تلخی‌های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است