مشاعره مشاعره با حرف " د"

[Tara Motlagh]

داغ عشق تو ز اندازه ی ما افزون است
دستی از دور بر این آتش سوزان داریم

 

[پایان]

دنیا و آخرت بخدا نیست جز علی
بغض علی جهنم و حبش جنان ماست

ما را گمان کنم ز علی آفریده اند
عشقش سرشته در گل ما، بند جان ماست

 

[Tara Motlagh]

دوست می دارم تو را با آنڪه می‌دانم ز جور
آن ڪه آخر می ڪند با خاڪ یڪسانم تویی

 

[پایان]

دلم دیدار می خواهد!
ملاقاتی رفیقانه
گپ و گفتی صمیمانه
و خوان ِ حکمتی گسترده پیش ِ رو
و یک قوری ِ چای ِ معرفت رنگی،
که عطرش می بَرد هوش ...

 

[نیما نصر]

در نبندیم بـه نور، در نبندیم بـه آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو بـه این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر اسـت

وزن خوشبختی مـن، وزن رضایتمندی ست

……….

زندگی، شاید شعر پدرم بود کـه خواند

چای مادر، کـه مرا گرم نمود

نان خواهر، کـه بـه ماهی ها داد

……….

زندگی شاید آن لبخندی ست، کـه دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

 

[پایان]

دارم سر خاک پایت ای دوست
آیم به در سرایت ای دوست

آنها که به حسن سرفرازند
نازند به خاک پایت ای دوست

چون رأی تو هست کشتن من
راضی شده‌ام برایت ای دوست

خون نیز تو را مباح کردم
دیگر چه کنم به جایت ای دوست

دانی نتوان کشید از ین بیش
بار ستم جفایت ای دوست

سنایی

 

[amir mohamad]

در معرکه عشق ز جرأت خبری نیست
غیر از سپر انداختن اینجا سپری نیست

در قافله فرد روان بار ندارم
هر چند به جز سایه مرا همسفری نیست

در پله سنگ است گهر بی نظر پاک
بیزارم ازان شهر که صاحب نظری نیست

 

[Tara Motlagh]

در بیابان، خار اگر در پاے مجنون مے رود

جوے خون از دیدهٔ لیلے بہ هامون مے رود

 

[نیما نصر]

دعای صبح و آهِ شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

 

[Raaz67]

در جهان بال و پر خويش گشودن آموز كه پريدن نتوان با پر و بال دگران