مشاعره مشاعره با حرف " د"

[پایان]

دنیا پُر از گرگ است و این یعنی پریشانی
یعنی که از فردا نباید سر بگردانی

یعنی اگر عاقل نباشی طمعه ی گرگی
سودی ندارد بعد از آن دیگر پشیمانی

 

[amir mohamad]

دلگیرم از خموشی تقویم روی میز
از دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

ازاو که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که زخم خورده ام از یار خسته ام

 

[پایان]

در سرم از زندگی صدها سوالِ بی جواب است
زنده ام اما دلم از دستِ این دنیا کباب است

 

[Tara Motlagh]

دردا که در فراقت خرمن به باد دادم
وانگه ندیده یک جو از خرمن وصالت

 

[پایان]

دامن مکش به ناز که هجران کشیده‌ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده‌ام

 

[Serenya]

دیگر دلم هوای سرودن نمی‌کند
تنها بهانه دل ما در گلو شکست

 

[dina.m]

دل من ارزنی عشق تو کوهی
چه سایی زیر کوهی ارزنی را

ببخشا ای پسر بر من ببخشا
مکُش در عشق خیره چون منی را

بیا اینک نگه کن رودکی را
اگر بی‌جان روان خواهی تنی را

 

[پایان]

دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد
طریق مردم هشیار بر نمی‌گیرد

 

[ill_mah]

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

آسمانی تو! در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست

 

[پایان]

دارد به جانم لرز مي افتد رفيق انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم