مشاعره مشاعره با حرف "ز"

[amir mohamad]

زندگی یک عمر درس عاشقی را یاد داد
عاشقی یک زندگی را لحظه ای بر باد داد

 

[پایان]

زمان رنج شد ای کرده سالها راحت
دم رحیل شد ای جسته عمرها آرام

بمقصدی نرسی تا رهی نپیمائی
مدار بیم ازین اسب بی فسار و لگام

 

[amir mohamad]

ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف

که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی آید

 

[پایان]

زنده‌ ام بی تو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن

 

[ill_mah]

زِ خونِ گَرم، جاری کرده‌اند از هرطرف، جوها
خدایا! طالبانِ حضرتت، این سوی و آن‌ سوها
‌
تو با این مهربانی، گِردِ نامت چیستند اینان ؟!
مُنزّه‌باد دامانِ تو از غوغای بدخوها
‌
تو را با عطرِ مریم می‌شناسم تا مپنداری
که روی از درگهت برتابم از گَندایِ راسوها
‌
خدایا! از فرازِ عرش، لَختی حالِ ما بنگر
که اوضاعِ رعایا چیست دور از برج‌ و باروها
‌
به عدلت شک‌ندارم یارب! اما حالِ ما این است:
به‌خواری رخشِ رُستم خفته در اسطبلِ یابوها!
‌
زِ اشکِ مادران یخ‌بسته در زیر و بمِ هستی
نهنگان باله می‌کوبند بر دریاچه‌ی قوها
‌
دوای دردِ ما مستی‌ست یارب! روزنی وا کُن
در این بلوای اندوهان، زِ میناها به مینو‌ها...
‌

 

[پایان]

ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات

بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات

 

[amir mohamad]

زين گونه ام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست

جانم بگير و صحبت جانانه ام ببخش
كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست

 

[پایان]

ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل

بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل

 

[amir mohamad]

زندگی درصـدف خویش گهر ساختن است

در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

 

[پایان]

زین سان که رقص می‌کنم ازشادی خیال
در نعمت وصال گر افتم چه ها کنم