مشاعره مشاعره با حرف "س "

[رهاااا]

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

 

[Tara Motlagh]

سیزده بار اگر جان بستانی از من

باز تا زنده شوم با تو گره خواهم خورد

 

[پایان]

سوزد دل از برای من و من برای دل

امشب امیدوار شدم از وفای دل

 

[amir mohamad]

سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو
سرمایهٔ گرمیست مها آتش تو

هرگاه که خوشدلی سر از ما بکشد
رامش کند آن زلف خوش سرکش تو

 

[Tara Motlagh]

سکوت نعره میزند ، درون بغضِ بی حیا

دهانِ بسته ام چرا ، مرا نظاره می کند؟

 

[amir mohamad]

ساقیا یک جرعه‌ای زان آبِ آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز

از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

 

[پایان]

سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار

در گردشند بر حسب اختیار دوست

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند

ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

 

[amir mohamad]

سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار

در گردشند بر حسب اختیار دوست

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند

ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

سرنوشت روی‌ جانان خط مشکین بوده است
کاروان حسن را نقش قدم این بوده است

ما اسیران‌ نوگرفتار محبت نیستیم
آشیان طایر ما چنگ شاهین‌ بوده است

 

[پایان]

ستاره سهیلی و مرا شروع تازه نیست
غروب خسته مرا طلوع یک ستاره نیست

 

[amir mohamad]

ستاره سهیلی و مرا شروع تازه نیست
غروب خسته مرا طلوع یک ستاره نیست

سر بر خط عاشقی نهادیم
در محنت و رنج اوفتادیم

تن را به بلا و غم سپردیم
دل را به امید عشق دادیم

غمخواره شدیم در ره عشق
وز خوردن غم همیشه شادیم