مشاعره مشاعره با حرف " ظ "

[پایان]

ظلم یعنی دست گرمی پرفریب

وعده‌هایی بی اساس و بس عجیب

ظلم یعنی طعم لب‌های عسل

آتش اندازد به جانم مثل سیب

ظلم یعنی عهدهای سرسری

در دیار دیگری

سیرتی از جنس شیطان پلید

صورتی ناز و قشنگ و گلپری

 

[Tara Motlagh]

ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو
از تواضع سر به زیر انداختم، خم نیستم

 

[پایان]

ظاهراً ذکر تو را می‌گویم اما باطناً

در میان عاشقانت باز هم جایم نشد

 

[amir mohamad]

ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل

جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل

 

[پایان]

ظالم نکن این ظلم روانیست مرا
زنجیر نکن به لطف ارشادم کن

 

[amir mohamad]

ظلمت اباد است از نا شسته رخساران زمین

اتشین رویان در این ظلمت چراغ روشنند

 

[پایان]

ظلم یعنی دست گرمی پرفریب

وعده‌هایی بی اساس و بس عجیب

ظلم یعنی طعم لب‌های عسل

آتش اندازد به جانم مثل سیب

ظلم یعنی عهدهای سرسری

در دیار دیگری

سیرتی از جنس شیطان پلید

صورتی ناز و قشنگ و گلپری

 

[Tara Motlagh]

ظهر،یعنے
غزلے،رنگ پریشانے عشق‌‌
فرصتےناب،
پراز بوسه پنهانےعشق
چشم، بر بادصباو
نفس آبے اشڪ
ظهر،یعنےگذرے بر دل بارانے عشق

 

[پایان]

ظاهرا شادیم ولی باطن نه
خانه دل شده غمخانه ولی ویران نه

 

[amir mohamad]

ظلم است که بر بام تو بالی نفشاند
آن مرغ که دردام تو رسته ست پر او

در چشم خود او راند هم جای که ترسم
بر مردم بیگانه بیفتد گذر او