مشاعره مشاعره با حرف" ع"

[amir mohamad]

عشق مدت هاست این روح سراسر درد را
برده بر بام جنون و نردبان برداشته

فکر کن گنجشک باشی و ببینی گردباد
جفت معصوم تو را از آشیان برداشته

 

[Tara Motlagh]

عشقت
اگر باران،
اینک در زیر آن ایستاده‌ام
اگر آتش،
درون آن نشسته‌ام
شعر من می‌گوید:
در تداوم آتش و باران
جاودانه‌ام

 

[..Shadow..]

عشقت مرا سوزاند و به آتش‌کشاند
عامل این همه سوختن من تو بودی روزگار

 

[amir mohamad]

عشقت مرا سوزاند و به آتش‌کشاند
عامل این همه سوختن من تو بودی روزگار

عیش ما غیرگرفتاری دل چیزی نیست
یارب این صید ز دام و قفس آزاد مباد

پرگشودن ز اسیران محبت ستم است
ذوق آزادی ما خجلت صیاد مباد

 

[Tara Motlagh]

عذابَست این جهان بی‌تو، مَبادا یک زمان بی‌تو
به جانِ تو که جان بی‌تو، شکنجه‌ست و بَلا بر م

 

[amir mohamad]

عذابَست این جهان بی‌تو، مَبادا یک زمان بی‌تو
به جانِ تو که جان بی‌تو، شکنجه‌ست و بَلا بر م

عشق می‌خواهم از آن‌ سان که رهایی باشد
هم از آن عشق که منصور سر دارش برد
عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت
نه که گویند خسی بود که جوبارش برد

 

[BALLERINA]

عاشقی دل می دهد؛ معشوقه ای دل می برد

بُرد در بُرد است و من مشغول حسرت بُردنم

 

[amir mohamad]

عاشقان چون نیت کوچ سحرگاهی کنند
خیمه های آه را در نصف شب راهی کنند

 

[آرامش ابدی]

عاشق آنست که فکر سر و سامانش نیست پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست

 

[کیـانـا.T]

.
عشق آن‌گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست
- حامد عسکری