جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف" ع"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف\" ع\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 6,496 بازدید, 178 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف\" ع\"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اوین

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,842
48,344
مدال‌ها
7
عجب پر پیچ و خم افتادہ زلفِ همچو زنجیرش

مگر دستِ قضا لرزیدہ در هنگامِ تحریرش
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,419
4,066
مدال‌ها
2
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
دردِبی درمانشان را درد درمان می‌کند
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,275
14,390
مدال‌ها
2
عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست

همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را

آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز

تا پادشه خراج نخواهد خراب را
 

Fatemeh.kaf

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
932
6,377
مدال‌ها
7
عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز
خوردنی و خواب نی اندر هوای دلفروز
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,842
48,344
مدال‌ها
7
عاشق آن نیست که هرلحظه زند لاف محبت
مرد آن‌ست که لب بندد و بازو بگشاید
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ill_mah

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,215
مدال‌ها
3
عطر گلها نیست این بوی غریب از موی توست
وین نسیم عطر گردان قاصد گیسوی توست

كیست «شب بو»؟ تا نسیم او برآشوبد مرا
در من این شیدایی از یاد تن خوش بوی توست

زلف مشكین را به باد صبحگاهی داده‌ای
وین قیامت‌ها همه از نافه‌ی آهوی توست

هم تو سيـرابم توانی کرد، ای جاری‌ترین!
ای که دریـا از عطش پروردگان جوی تو‌ست

چشمه‌ی آب حیات است _آه خضر من! _ نه چشم
این که جوشان زیر طاق‌طرفه‌ی ابروی توست

دو گل سرخ و سفید و پنج پر، چون آفتاب
وا شده بر ساقه‌های همگنِ بازوی توست

چون گل خورشید گردان محو‌ دیدار تو شد
که به هر سو می‌روی خورشید چشمش سوی توست

عشق نجوا کرد با دیدار تو در گوش شعر:
اینک آن کاو‌ لایقِ تختِ غزل بانوی توست

صبح شد برخیز و بنشین رو‌به‌روی آینه
تا ببینی بهتر از خورشید رویاروی توست
 
بالا پایین