- Sep
- 242
- 1,331
- مدالها
- 3
قلب بیحاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!قدم بزن همه ی شهر را به پای خودتقسم به دریا که تو را
هر روز بیشتر و بیشتر میخواهمت،
آری تو را.
قول میدهم بمانم ای جانانقدم بزن همه ی شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافه ها برای خودت
تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت
حسین زحمتکش
قبله عشاق طاق ابروی یار است و بسقول میدهم بمانم ای جانان
در کنج دلت بمانم ای جانان
قلب خستهای که با بودنت آرام گرفتقبله عشاق طاق ابروی یار است و بس
مذهب این دلدادگان را عشق دلدار است و بس
هر کسی باشد بذوقی زنده و عشاق را
آنچه دارد زنده ذوق دیدن یار است و بس
قایقت را بشکن روح تو دریایی نیستقلب خستهای که با بودنت آرام گرفت
پاهای خستهای که بر روی حساب تو جان گرفت
دفاع از خود نکنم تا قاضیتویی
حکم کن ای حاکم من که آرامشم تویی
قسم به نفس که در سی*ن*هستقایقت را بشکن روح تو دریایی نیست
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
آه ، در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه، دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
قسم به دلهای خسته خسته دلانقسم به نفس که در سی*ن*هست
این روزها من هر خطایی میکنم
یا نمیبخشند و یا انتقام میگیرند
تو اگر نباشی و نبخشی که
دل عالم و آدم را آتش کینه در بر میگیرد
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک