مشاعره مشاعره با حرف " م "

[ریپِر]

«من نخواهم در جهان‌ جز کامِ تو»

 

[ریپِر]

مُریدِ خیالِ توایم
ای بی خبر زِ ما

 

[ریپِر]

مطرب روح من تویی کشتی نوح من تویی
فتح و فتوح من تویی یار قدیم و اولین

 

[.AikA.]

محو چشمان تو بودم
كه به دام افتادم

مولانا

 

[.AikA.]

ماه میداند و من
حال مرا دور از تو...!

 

[.AikA.]

من آن بخت سپید خود که گم شد سال ها از من
کنون در گوشه چشم سیاهی کرده‌ام پیدا . .

- شهریار

 

[amir mohamad]

من آن بخت سپید خود که گم شد سال ها از من
کنون در گوشه چشم سیاهی کرده‌ام پیدا . .

- شهریار

معشوق که او چابک و چالاک نباشد
آرام دل عاشق غمناک نباشد

از چرخ ستمکاره نباشد به غم و بیم
آن را که چو تو دلبر بی باک نباشد
سنائی

 

[.AikA.]

من به بند تو اَسیرم تو ز من بی خبری
آفرین! معرفت این است که ز من می‌گذری...!

شهریار

 

[amir mohamad]

من به بند تو اَسیرم تو ز من بی خبری
آفرین! معرفت این است که ز من می‌گذری...!

شهریار

مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدن
با این‌همه سخت است دل از چون تو بریدن

از تو فقط آزردن و هی کوزه شکستن
از من همه دل دادن و پا پس نکشیدن

دل کفتر ماتم‌زده‌ای بود که با عشق
کارش شده بی‌واهمه از بام پریدن

امیر توانا

 

[آراد]

مِی و مِیخانه کجا؟
حال نگاه تو کجا؟
که ندارد بشری حالت چشمان تو را...