جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " ن"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \" ن\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,773 بازدید, 519 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" ن\"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,814
مدال‌ها
7
نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم

همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
نامی تازه برايت برمی‌گزينم
که من بدانم و تو فقط؛
نامی که
از ميان برگ‌های شعر من پر بکشد،
چَه‌چَهی بزند يا سوتی بلند،
عشوه‌ای بگشايد به شکفتن غنچه‌وار،
اشکی از عذار فروچکاند،
و هرکس گمان کند که مخاطب اوست
اما فقط من و تو يقين کنيم.
عاشــــــــــقان می‌توانند
نمی‌توان با يک دل
دو عشق را از گردنه‌ها گذراند
اگر می‌خواهی بميرم،
خنجر و فنجان زهر را دور انداز،
لبخندی بخلان در جانم،
يا انگشتی بگذار بر لبانم
همين؛
عاشــــــــــقان می‌توانند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
عهد و پیمان و وفاداری و دلبندی و یاری

زخم شمشیر اجل به که سر نیش فراقت
کشتن اولیتر از آن که‌م به جراحت بگذاری
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,814
مدال‌ها
7
نیست او را سر موئی سر سودائی ما
کار شد سخت، مگر بخت کند یاری ما

تا به آهوی ختن، نسبت چشمت دادند
شهره گردید به هر شهر، خطا کاری ما
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
نوشیم شربتی که شکرها درو گم است
داریم عزلتی که سفرها درو گم است

صد روشنی است در تتق تیره روزنم
فیروز شام من که سحرها درو گم است
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
نه قوتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم

نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم

ز دوستان به جفا سیر گشتن مردی نیست
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
نگرفتم از تو جامی سرم این خمار دارد
به ره تو دیر مردم، دلم این غبار دارد

به بهانهٔ ترحم ،نکشی مرا وگرنه
سر خون گرفتهٔ من به بدن چه کار دارد
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
نشان پیکر خوبت نمی‌توانم داد
که در تأمل او خیره می‌شود بصرم

تو نیز اگر نشناسی مرا عجب نبود
که هر چه در نظر آید از آن ضعیفترم
 
بالا پایین