مشاعره مشاعره با حرف " ن"

[amir mohamad]

نومید نیم گرچه ز من ببریدی

یا بر سر من یار دگر بگزیدی

تا جان دارم غم تو خواهم خوردن

بسیار امیدهاست در نومیدی....

نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است
چندان‌ که سیاه است نگین نام سفید است

سطری ننوشتم که نکردم عرق از شرم
مکتوب من از خجلت پیغام سفید است

 

[آراد]

نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است
چندان‌ که سیاه است نگین نام سفید است

سطری ننوشتم که نکردم عرق از شرم
مکتوب من از خجلت پیغام سفید است

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است

 

[amir mohamad]

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است

نیست با دیده ظاهر دل روشن محتاج
نبود خانه آیینه به روزن محتاج

کرده ام غنچه صفت باغ خود از خانه خویش
نیستم با دل صد پاره به گلشن محتاج

 

[آراد]

نیست با دیده ظاهر دل روشن محتاج
نبود خانه آیینه به روزن محتاج

کرده ام غنچه صفت باغ خود از خانه خویش
نیستم با دل صد پاره به گلشن محتاج

نشاط جوانی زپیران مجو



که آب روان باز ناید به جو

 

[amir mohamad]

نشاط جوانی زپیران مجو



که آب روان باز ناید به جو

نیست صیدی که دلش زخمی مژگان تو نیست
گرچه از شرم و حیا باز نظر دوخته‌ای

می‌توانی به نگاهی دو جهان را دل داد
اینقدر دل که تو بر روی هم اندوخته‌ای

 

[آراد]

نیست صیدی که دلش زخمی مژگان تو نیست
گرچه از شرم و حیا باز نظر دوخته‌ای

می‌توانی به نگاهی دو جهان را دل داد
اینقدر دل که تو بر روی هم اندوخته‌ای

نیست دلداری که دلداری کند

نیست غم خواری که غم خواری کند

گر چه یاران بسیارند هر طرف

نیست یاری تا مرا یاری کند

 

[amir mohamad]

نیست دلداری که دلداری کند

نیست غم خواری که غم خواری کند

گر چه یاران بسیارند هر طرف

نیست یاری تا مرا یاری کند

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
که هر ک.س با دلارامی سری دارند و سودایی

 

[آراد]

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
که هر ک.س با دلارامی سری دارند و سودایی

نه شوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم

همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت مارا

 

[amir mohamad]

نه شوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم

همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت مارا

نگه را خانه چشم است زنجیر گرفتاری
نمی باشد برو پرواز ما از حلقه دامت

 

[آراد]

نگه را خانه چشم است زنجیر گرفتاری
نمی باشد برو پرواز ما از حلقه دامت

نی هم یک نام دارد در نیستانها ولی

از یکی نی قند خیزد و ز دگر نی بوریا