جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف "ی"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Tara Motlagh با نام مشاعره با حرف \"ی\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 4,952 بازدید, 175 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \"ی\"
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
یک صاعقه باغ آرزو را خشکاند؟

تو در دل یک بهانه سرسبز بمان
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
یک تن نیافتیم که فهمد زبان ما
هم‌شهری‌اند مردم و ما در میان غریب‌!
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
یاد آمدم کنون خم ابرو و زلف یار
دستان گرم آن گل خوشبو و زلف یار

آن قامت بلند و نگاه شراره اش
آن چالِ گونه و رخ دلجو و زلف یار
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
یک نفر از جنس احساس تو میخواهد دلم
یک نفر مثل خودت، اصلا " تو " میخواهد دلم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وا مانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
یک نفس هشیار بودن عمر ضایع کردن است
گر نداری باده، باید خویش را دیوانه ساخت
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
یاری اندر ک.س نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
ک.س نمیگوید کـه یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بودو خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد…
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,780
مدال‌ها
7
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست

چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل
کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست
 
بالا پایین