جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با شعر خود ساخته

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط PardisHP با نام مشاعره با شعر خود ساخته ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,141 بازدید, 49 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با شعر خود ساخته
نویسنده موضوع PardisHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ALVIN
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
دلم چندیست حالات عجیبی دارد
غمت را در سی*ن*ه ام محفوظ دارد
مرا با این همه غم تا کجا می بری
مگرنمی بینی پای رفتن نیست کجامی بری
یک لحظه تورا دیدم و مات و مبهوت دو چشمون سیاهت شدم
تو بگو مگر آن چشمان چه چیزی دارد
که همه ی عالم دچار جنون دو چشمون سیاهت هستند؟
 

NIRI

سطح
7
 
خانمِ نیری.
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
6,011
26,593
مدال‌ها
12
میروم پنهان شوم
این جا دگر جای من نیست
این همه شاعر را چه کنم
بخت برگشته شعر بلد نیست!
 

AryanB.h

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
67
130
مدال‌ها
1
این چشمان من به ندیدن تو عادت ندارد
باز بمان قلب من عادت به نبودنت ندارد
این همه شاعر تو نباشی جایی ندارند
بمان که شاعران بی تو شعر ندارند
 

NIRI

سطح
7
 
خانمِ نیری.
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
6,011
26,593
مدال‌ها
12
این چشمان من به ندیدن تو عادت ندارد
باز بمان قلب من عادت به نبودنت ندارد
این همه شاعر تو نباشی جایی ندارند
بمان که شاعران بی تو شعر ندارند
من خودم
پشت سفر دور و دراز قلبم
کاسه ای آب
به نشان پاکی ریختم.
آخر به جستجوی تو آمده بود... .
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: AryanB.h

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,959
مدال‌ها
3
دلا غم زیاد است و فرصت اندک
بیا بی او اندوهناک نباشیم
 

Goli

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
May
276
310
مدال‌ها
1
مگر گلستان چشمانش در یادت نیست؟
پس آرام بگیر با یاد اویی که دگر باره درمانت نیست
 
آخرین ویرایش:

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,959
مدال‌ها
3
تیری از تیرکمانت رها وبه قلبم اصابت کرد
غیر از اندکی قلبی که داشتم ،ذهنم بربود
 

AMAZING GIRL

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
May
10
17
مدال‌ها
1
دستم را رها کرد و رفت
قلب مرا شکست و رفت :/
 

آیناز

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,439
31,959
مدال‌ها
3
ترس نبودنت با خودش وجودم را برد
تنها دیوانگی را به من هدیه داد
 

Nafish.H

سطح
3
 
𝓃ℯ𝓋ℯ𝓇 𝓂𝒾𝓃𝒹.
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
May
2,235
21,421
مدال‌ها
5
دلم بد به دو گوی سیاهت گره خورد

رفتی و نگفتی لبخندت دلکم را برد؟

گره‌ی دلم کور بود،
وقتی رفتی، بهارت هم مُرد؛
 
بالا پایین