جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره حرف " چ "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره حرف \" چ \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 9,631 بازدید, 402 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره حرف \" چ \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,793
مدال‌ها
7
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
چون گشت طلسم جسم آدم چالاک

با خاک درآمیخته شد گوهر پاک

آن جسم طلسم را چو بشکست افلاک

پاکی بر پاک رفت و خاکی در خاک
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
چشم رغبت که به دیدار کسی کردی باز
باز بر هم منه ار تیر و سنان می‌آید

عاشق آن است که بی خویشتن از ذوق سماع
پیش شمشیر بلا رقص‌کنان می‌آید
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
چو غواصی که از صید صدف مایوس برگردد،
نفس تاکی رود پایین و با افسوس برگردد!؟

در این شهر خراب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آباد، انسانی نخواهی یافت
وگر صد شیخ دیگر باز با فانوس برگردد

به آب دَلو تا کی می‌توانی زنده‌اش داری؟
نهنگ مرده نتواند به اقیانوس برگردد

تو خوابیدی که منجی صخره از غار تو بردارد
چه خواهی کرد اگر ناگاه دقیانوس برگردد؟!

سیاست نیست اسرار نهان با دوستان گفتن
بسا پیک امین در جامه‌ی جاسوس برگردد!

همان بهتر به کیش خویش برگردی که ممکن نیست،
کلاغی از شب آیینه‌ها طاووس برگردد!
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش بُرده از خاکستر ِ سردم

به بادم دادی و شادی، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم

شرارانگیز و طوفانی هوایی در من افتاده است
که همچون حلقهٔ آتش در این گرداب می‌گردم

به شوق لعل جان‌بخشی که درمان جهان با اوست
چه طوفان می‌کند این موج خون در جانِ پُر دردم

وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راه خون آلود برگردم

در آن شب‌های طوفانی که عالم زیر رو می‌شد
نهانی شبچراغ عشق را در سی*ن*ه پروردم

برآر ای بذر پنهانی سر از خواب زمستانی
که از هر ذرهٔ دل آفتابی بر تو گستردم

ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان
دلی در آتش افکندم، سیاووشی برآوردم

چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز
ز خاکستر نشینِ سی*ن*ه آتش وام می‌کردم
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
چه غم، زمانه اگر با دلم جفاکار است
که دست عشقِ تو با دستهای من یار است

تویی فقط که رفیقی چنان که من با من
که در مقابل ما نارفیق بسیار است..

کسی که دل بسپارد چو من به دیدن تو،
به بی قراری و دلواپسی سزاوار است

خوشا دلی که به بزم نگاههای رها
به چشمهای کسی مثل تو گرفتار است

طلب نکرده ام از آسمان تو را هرچند
زمین هزار رسیدن به ما بدهکار است

اگرچه فرصت دیدن همیشه کم بوده است
تمام هستی ما لحظه های دیدار است

عزیز، لحظه ی دیدن، عزیزتر حتی!
غمی که بین سلام و خدا نگهدار است

به حکم عشق فقط می شود بهم برسیم
که در مسیر من و تو هزار دیوار است
 
بالا پایین