مطالب طنز مطالب طنز دانشگاه

[FROSTBITE]

استادی که می‌گه "وقت کمه" ولی نصف کلاس خاطره میگه

بعضی استادا خیلی بامزه‌ن. اول کلاس می‌گن: «بچه‌ها وقت کمه، باید سریع درس بدیم.» بعد وسط تدریس یهو می‌گن: «یادمه سال فلان…» و وارد خاطرات سربازی، دوران مدرسه یا حتی دعواشون با همسایه می‌شن. وقتی کلاس تموم می‌شه تازه متوجه می‌شی کل جلسه یه واحد تاریخ شفاهی شنیدی، نه درس دانشگاه!

 

[FROSTBITE]

صف غذاخوری با صف کنکور برابری می‌کنه

وقتی می‌خوای بری سلف دانشگاه، حس می‌کنی دوباره داری کنکور می‌دی! 😅
صف‌ها طولانیه، همه با دقت و استراتژی ایستادن. یکی جلوتر میره، یکی جا می‌زنه، یکی نوبتت رو می‌دزده. در نهایت بعد از نیم ساعت انتظار، تازه متوجه می‌شی فقط برای گرفتن یک تکه نون اومدی!

 

[FROSTBITE]

غذای سلفی که "راز بقا" رو زنده می‌کنه

سلف دانشگاه یه جوریه که آدم با هر لقمه حس می‌کنه داره یک راز کهن بقا رو تجربه می‌کنه. 😳 برنج، لوبیا، مرغی که مشخص نیست ماه گذشته تازه بوده یا نه… ولی آدم مجبور به خوردنشه، چون نون و آب و هوای گرسنگی، همه چیزو قابل تحمل می‌کنه.

 

[FROSTBITE]

ساندویچ سلف که نونش از دیوار سخت‌تره

ساندویچ سلف یعنی امتحان قدرت! 😆 نونش سفت‌تر از هر چیزی که تا حالا دیدی، طوری که برای گاز زدنش باید تمام نیروی فک و دستت رو همزمان استفاده کنی. پر کردن معده ازش شبیه فتح قلعه‌ایه که هزار سال تاریخ داره!

 

[FROSTBITE]

ماست تاریخ‌گذشته که همه به هم پاس میدن

ماست سلف یه کلاسیکه! همه دانشجوها اون رو بین خودشون دست به دست می‌کنن. یکی به یکی می‌ده، یکی می‌گه: «تو بخور، من نمی‌تونم.» 😅 وقتی آخرش می‌رسی به خودت، مطمئنی که با یک قاشق، امتحان ایمنی بدن هم رد کردی!

 

[FROSTBITE]

برنج سلف که یه‌جوری بوی نفت می‌ده

برنج سلف یه معجزه است؛ نه طعمش شبیه برنجه، نه بویش شبیه چیزی که قابل خوردنه! 🤢 گاهی اون‌قدر بوی نفت می‌ده که فکر می‌کنی باید با ماسک بخوری. با این حال، دانشجوها شجاعانه قیام می‌کنن و هر لقمه رو با غرور و افتخار می‌خورند.

 

[FROSTBITE]

قرمه‌سبزی سلف که مطمئن نیستی اسفناجه یا سبزه عید

قرمه‌سبزی سلف گاهی تبدیل به تجربه فلسفی می‌شه: سبزه یا اسفناج؟ گوشت داره یا خاطره؟ 😆 آدم تا لقمه دوم هم مطمئن نیست، ولی چون گرسنه‌ست، با شجاعت ادامه می‌ده و لبخند می‌زنه.

 

[FROSTBITE]

قاشق سلف که نصفش شکسته

وقتی قاشق نصفه‌اش می‌شکنه و می‌خوای سوپ بخوری، حس می‌کنی تو بازی بقا شرکت کردی. 😅 باید با نصف قاشق و دست دیگر، سوپ رو به گونه‌ای بگیری که نریزه روی لباس!

 

[FROSTBITE]

صف گرفتن قند برای چایی

چایی سلف که سرشار از خاطره‌ست! اما قبلش باید صف قند رو تحمل کنی. 😆 هر کسی دو یا سه قند می‌خواد، یکی هیچی نمی‌خواد، و یه نفر هی می‌گه: «پس چرا کسی به من نمی‌ده؟» در نهایت آدم از سر شجاعت و امید یه قند هم برمی‌داره و شادی کوچیکش کامل می‌شه.

 

[FROSTBITE]

چایی که مزه جوهر می‌ده

چایی سلف یه سبک هنره! 😳
طعمش همیشه یه چیز عجیب داره، بعضی وقتا می‌گه: «اینجا چایی یا جوهر؟» با این حال، دانشجوها لبخند می‌زنن و می‌نوشن، چون فقط هدف بقا و انرژی گرفتن برای کلاس بعدیه.