متفرقه معرفی کتاب، متن برگزیده

[Rozaleh]

چرا که هرچند سنگ و چوب استخوان‌هاى آدم را می‌شکند، ما باید بدانیم که جسم یا روح انسان نیز با کلمات و گفته‌هاى آزاردهنده و بی‌جا صدمه می‌بیند و درهم می‌شکند. بدون شک کلمات نیز می‌توانند به روح و جسم انسان آسیب برسانند.

آدم‌های سمی – لیلیان گلاس

 

[Rozaleh]

من هدف‌های خودم را دارم و فعلا باید نگران آنها باشم. از اعماق قلب برایشان هیجان دارم. به هرحال، واقعا در زندگی‌ام برای یک مرد وقت ندارم. هیچ وقتی ندارم، نه. این جا دختری هست که سرش شلوغ است. من دختری هستم که برای خودش کار می‌کند و سر سوزنی به مردانی که بلوز و شلوار پزشک بیمارستان پوشیده‌اند، اهمیت نمی‌دهد.

ما تمامش می‌کنیم – کالین هوور

 

[Rozaleh]

همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد.

عامه پسند – چارلز بوکوفسکی

 

[Rozaleh]

مهرهٔ سرباز جادویی‌ترین مهرهٔ شطرنجه. ممکنه کوچیک و معمولی به‌نظر برسه، اما این‌طور نیست؛ چون یه سرباز هیچ‌وقت فقط سرباز نیست، مهره‌ایه که می‌تونه وزیر بشه. تنها کاری که باید بکنی اینه که به راهت ادامه بدی و بری جلو. خونه‌به‌خونه. وقتی هم به‌سمت دیگه برسی، هر قدرتی که بخوای به‌دست می‌آری.

کتابخانه نیمه شب – مت هیگ

 

[Rozaleh]

برای ما انسان‌ها، گاهی از دست‌دادن چیزی که دوستش داریم، بسیار سخت‌تر از نداشتن آن از ابتدای امر است.

دختر پرتقالی – یوستین گُردر

 

[Rozaleh]

در این جهان زندگی کردن کار خسته کننده‌ای است.

ساندویچ ژامبون – چارلز بوکوفسکی

 

[Rozaleh]

و هوا پر بود از افکار و موضوعاتی برای گفتن. اما در این جور مواقع، همیشه فقط چیزهای کوچک گفته می‌شوند. چیزهای بزرگ، ناگفته و در خفا درون آدم باقی می‌مانند.

خدای چیزهای کوچک – آرونداتی روی

 

[Rozaleh]

برای اینکه بگم تا چه حد عقل از سرم پریده بود، بهش گفتم عاشقشم. داشتم دروغ می‌گفتم اما اون لحظه حرفم چیزی به جز حقیقت نبود. واقعا دیوونم. به خدا دیوونم.

ناطور دشت – دیوید سلینجر

 

[Rozaleh]

آدم‌های قوی همیشه از روی نعش آدم‌های ضعیف عبور می‌کنند و آدم‌های زرنگ همیشه آدم‌های کم‌هوش و کند ذهن را استثمار می‌کنند.
انسان فروشنده حیله‌گری است و حتی شرافت او هم نقص دارد. تنها انسانی به معنی واقعی خوب است که بخوابد و‌‌ بیدار نشود.

سینوهه – میکا والتاری

 

[Rozaleh]

نمی شد به آدم ها اعتماد کرد. هر طور حساب می‌کردی باز آدم‌‌ها ارزش اعتماد کردن نداشتند.

ساندویچ ژامبون – چارلز بوکوفسکی