جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مهدی فرجی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام مهدی فرجی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,031 بازدید, 104 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مهدی فرجی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 0
بازدیدها 0
اولین پسند نوشته 0
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
من گم شده‌ام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست

یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست

دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست

ای كاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید «خبری نیست»

هر جا نکنی باز، سر درد دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست

ای كاش که مى‌گفت نگاه تو، بمانم
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست

دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی‌ست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟

من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آنگونه که انگار دری نیست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
سوز دلی دارم که می‌گیرد قرارت را
شاید به این پاییز بسپاری بهارت را

بوی تو در پیراهنم جا مانده می‌ترسم
یک باد از من بگیرد یادگارت را

آیینه، شد صد تکه اما باز هر تکه
از یک دریچه رنگ زد نقش و نگارت را

مجنون‌تر از بیدند و می‌لرزند بی لیلا
بر شانه‌ها بگذار چشم اشکبارت را

این افتخار است ای پلنگ ماده! بی‌خود نیست
روی بلندی می‌بری نعش شکارت را

هرجا که بنشینی نسیمی نامه بر دارم
اندازه یک غصه خالی کن کنارت را

جا می‌گذاری مادیان‌ها را و می‌تازی
گاهی فقط از دورها خط غبارت را

تو تشنه خونی، گلویم تشنه زخم است
پایان دهیم این بار؛ من حرفم، تو کارت را
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
صبح‌، وقتی واژگون شد آخرین پیمانه‌ها
راه‌، پرپیچ است از می‌خانه‌ها تا خانه‌ها

حیف‌! وقتی‌که اذان توی اذان گم می‌شود
من، من‌ِ تصنیف کفرآلوده‌ی مستانه‌ها

دور می‌گیرند گرداگرد تو دیوارها
دور می‌گردند بالای سرت پروانه‌ها

گریه یا خنده‌ست در سمفونی اندام تو،
بی صدا بالا و پایین می‌نوازد شانه‌ها

من تواَم وقتی تو من هستی، چه فرقی می‌کند
این‌چنین گم می‌شود گاهی مسیر خانه‌ها

روز و شب مال تمام مردم دنیا ولی
ساعتی از گرگ و میشش مال ما دیوانه‌ها!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
ای زندگی! خیال به جنگ و جدال کن
با تو سر ستیز نداریم، حال کن

روزِ جواب - آن‌که همه گفته‌اند هست -
از آن‌چه داده‌ای به من از من سؤال کن

می‌افتم و به ضعف خود اقرار می‌کنم!
باشد تو اعتماد به فرض محال کن

هستیم اگر بناست قدَرقدرتی کنی
روشندلی که از تو کری دیده لال کن

من مرده و تو زنده، اگر کیف می‌کنی
دل‌خوش به رهسپاری این ماه و سال کن

بینِ هزار باختهٔ سی*ن*ه‌سوخته -
حرف من اعتبار ندارد خیال کن

شکر خدا که خون خلایق نخورده‌ام
ای تاک بر من آن دو سه ساغر حلال کن
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
خوب وبد هرچه نوشتند به پای خودمان
انتخابى ست كه كرديم برای خودمان‌

اين وآن هيچ مهم نيست چه فكری بكنند
غم نداريم‌، بزرگ است خدای خودمان‌

بگذاريم كه با فلسفه‌شان خوش باشند
خودمان آينه هستيـم برای خودمان‌

ما دو روديم كه حالا سرِ دريا داريم‌
دو مسافر يله در آب و هوای خودمان‌

احتياجی بـه در و دشت نداريم‌، اگر
رو به هم باز شود پنجره‌های خودمان‌

من و تـو با همه ی شهر تفاوت داريم‌
ديگران را نگذاريم بـه جای خودمان‌

درد اگر هست برای دل هم می گوييم‌
در وجود خودمان است دوای خودمان‌

ديگران هرچه كـه گفتند بگويند، بيا
خودمان شعر بخوانيم برای خودمان‌
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
ستبر سنگدل كينه جو! تو را چه بنامم‌؟
نسيم شانه‌كش روی جو! تو را چه بنامم‌؟

تو قهر و آشتی عاشقانه‌ی شب و روزی
هلال ابروی خورشيد رو! تو را چه بنامم‌؟

سؤال عشق‌! كه من رو به كوه داد كشيدم‌
جوابِ «های‌» بلندم كه «هو» تو را چه بنامم‌؟

صدای تو ضربان ظريف و سرد و نَمانم‌
تراوش خوش دور سبو تو را چه بنامم‌؟

به هم تنيده‌تر از هاله‌های رنگی رؤيا!
بلندبال‌تر از آرزو تو را چه بنامم‌؟

كسی نديده دو مسـ*ـت خراب زير دو محراب‌
شراب‌خورده‌ی تكبير گو! تو را چه بنامم‌؟

غزال وحشي رام‌! ای پلنگ زخمی آرام‌!
نجيب‌زاده‌ی بی‌آبرو تو را چه بنامم‌؟

سقوط يا خفقان‌؟ هم سقوط هم خفقانی
طناب دار من از تار مو! تو را چه بنامم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
ابری خبر کن قاصد باران، پرستو جان!
عطری بیفشان بر حیاطِ خانه، شب بو جان!

من میهمان دارم مبادا خاک برخیزد
حالا که وقت آبروداری ست جارو جان!

اینقدر بی‌تابی نکن پیراهنِ نازم!
هی روی پیشانی نیا با شیطنت، مو جان!

وقتی تو می‌آیی در و دیوار می رقصند
انگار چیزی خورده باشد خانه بانو جان

عاشق شدن را داشتم از یاد می‌بردم
این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان

در چشم‌هایت شیشه‌ی عمرِ مرا داری
وقتی که می‌بندیش دیگر مُرده ام...کو جان؟

کو جان که برخیزم؟ تو این سهراب را کشتی
گیرم که روزی بازگردی نوش‌دارو جان!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
آهو ندیده‌ای که بدانی فرار چیست
صحرا نبوده‌ای که بفهمی شکار چیست

باید سقوط کرد و همین طور ادامه داد
دریا نرفته‌ای بچشی آبشار چیست

پیش من از مزاحمت بادها نگو
طوفان نخورده‌ای که بفهمی قرار چیست

هی سبز در سفیدی چشمت جوانه زد
یک بار هم سوال نکردی بهار چیست

در خلوتت به عاقبتم فکر کرده‌ای؟
خُب...کیفر صنوبرِ بی‌برگ و بار چیست؟

روزی قرار شد برسیم آخرش به هم
حالا بگو پس از نرسیدن قرار چیست؟
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
در چهرهٔ تو، اَخم به خوارى چه می‌كند؟
يك چكه لَک، به آينه‌كارى چه می‌كند!؟

اى خندهٔ تو عادت ديرآشنا، به من
اخمى بكن ببين كه خمارى چه می‌كند

با گفتگوى توست كه بُهتش شكسته‌است
آيينه، چون تو حرف ندارى چه می‌كند!؟

در سينهٔ منى و اسيــرِ منى و من
می‌دانم اين قفس به قنارى چه می‌كند

در چشم من تو لحظه‌به‌لحظه جوان‌ترى
تقويمِ عمر روزشمارى چه می‌كند؟

چشمِ اميد من به لبِ خيرخواه توست
بارى ببين به معجزه "آرى" چه می‌كند

با نقد بوسه‌ای‌ طلبت را وصول كن
هی!... با غرور مرد نداری چه می‌كند
 
بالا پایین