جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار مهدی فرجی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام مهدی فرجی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,024 بازدید, 104 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع مهدی فرجی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
نه از آيينه بيزارم نه خيلی از خودم سيرم
نه از اندوهِ رفت و آمد ايّام دلگيرم

نه بُغضی می‌تواند مانع خوشحالی‌ام باشد
نه چينی می‌تواند ناگهان تلقين كند پيرم

نه دارد منّت دين خدا بر گردنم دِينی
نه دائم بادهای بی‌جهت دادند تغييرم

برايت نامه‌ای با خون دل بگذار بنويسم
كه از بار عذابم كم كند غم نالهٔ ديرم

عزيزم راستش آيينه خيلی صاف با من گفت
چه كاری كردم و پنداشتم شايان تقديرم؟

به غير از عشق - حرف عشق - چيزي گفته ام آيا
كه خواب ظالمی لختی برآشوبد به تأثيرم

من از عشق آرمانی ساختم اما ندانستم
كه روزی غير از آن برگشت در آيينه تصويرم

من از محمود تا محمود هر شاهي كه چيزی داد
ستودم بعد گفتم تنگدستی عذر تقصيرم

بساط جور ديدم مدح كردم تا بيندازم
بساط سور و سات و سفرهٔ تدخين تخديرم!

بنازم با كدام آرایهٔ شعرم كه چيزی نيست
مگر ابهام تأخيرم مگر ایهامِ تزويرم

به استرضاء خوكان قيمتی دادم كه تا دنياست
نخواهد كرد يمگان دره‌های دهر، تطهيرم!

عزيزم عشق آب زندگانی بود، آری بود
ولی كِی نرم خواهد كرد نان خشكی اكسيرم؟

نگفتم با تو از عشق دروغينی به تسكينی
تو اخمی كن ببين می‌ميرم آيا يا نمی‌میرم

مرا رودی تصور كن كه خواب موج می‌بیند
به دريا با خيال سرفرازی‌ها سرازيرم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
من در پی ردّ تو کجا و تو کجایی‌
دنبال تو دستم نرسید‌ست به جایی‌

ای «بوده‌»! که مثل تو نبودست‌، نگو هست‌
ای «رفته‌»! که در قلب منی گر چه نیایی‌

این عشق زمینی‌ست که آغاز صعود است‌
پابند «هوس‌» نیستم ای عشق «هوایی‌»

قدر تنی از پیرهنی فاصله داریم‌
وای از تو چه سخت است همین قدر جدایی‌

ای قطب کشاننده‌ٔ پرجاذبه‌، دیگر
وقت است دل آهنی‌ام را بربایى‌

گفتی و ندیدی و شنیدی و ندیدم‌
دشنام و جفایی و دعایی و وفایی‌

یک عالمه راه آمده‌ام با تو و یک بار
بد نیست تو هم با من اگر راه بیایی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
پشتِ هر در زدن از تو خبری بود که نیست!
کفش‌هایت همه‌شب پشتِ دری بود، که نیست

خانه‌ای بود که از همهمهٔ ما پر بود...
آخر کوچهٔ پر رهگذری بود که نیست

خندهٔ شاد من‌از عمق دلی بود... که بود!
گریهٔ شوق تو در چشمِ تری بود که نیست

شعر می‌گفتم و می‌خواندم و می‌سوزاندم
آه در من نفس شعله‌وری بود که نیست

دل‌سپردن به تو دلخواه‌ترین بازی بود
عشقبازی هوس پرخطری بود که نیست

یار بگذشته که در حال خوشی! یادت هست؟
در من آیندهٔ پر شور و شری بود که نیست

خود بخود نشکستم، خواب تو را می‌دیدم
شک ندارم که به دستت تبری بود که نیست

گفته بودم: بروم... می‌آیی... می‌بینی...
آری آن بدرقه پشت سفری بود که نیست

صبح لغزید ولی خواب به پلکم نوزید
شب من چشم به‌راه سحری بود که نیست

سال‌ها رفته و از من خبری نیست که بود
ای که از شور تو روزی اثری بود، که نیست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
رسید خمره‌ای و چاره‌ی خمار نشد
گذشت نوبت گل دادنم، بهار نشد

زنی که تشنه‌ی پرهیز یوسفی‌ست تنش
به طفره رفتنم از عاشقی دچار نشد

زنی که اخمِ مرا خنده کرد، اما رفت...
به تازیانه‌ی من رام شد، مهار نشد

زنی که لعنت من عاقبت به خیرش کرد
که خوار چشمِ من و چشمِ روزگار نشد

پر شکسته‌ای آورد باد، فهمیدم
کسی که از قفسم رَست، رستگار نشد

خودم گشودم و گفتم بیا و فتحش کن
حکومتی ست که با زور برقرار نشد

بیا، بیا دلکم! عشق، قصه‌اش تلخ است
کسی که با همه شد یار و با تو یار نشد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
ای گفتن از تو در شب ممنوعه‌ام خیال
آغوش تو برای من انگاره‌ای محال

سیب رسیده‌ای که مرا رانده از بهشت
صدبار بهتر است از افتاده‌های کال

پرسیده‌ای چه می‌کنی و کیستی؟ مپرس!
ای آخرین جواب من از اولین سؤال

با دیگران قیاس حلال و حرام کن
حرف حرام می‌شکند حرمت حلال

از استکان لب زده‌ات می‌خورم،تو را
می‌بوسم از دریچهٔ ممکن‌ترین مجال

انگشت می‌کشی به گریبان و شامه‌ام
دنبال عطر توست فراسوی این جدال

تو‌ وقت دیدن عطشم کور، کور، کور
من پای گفتن هوسم لال، لال، لال

آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی
درهای لحظه را بگشاییم رو به حال
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
کاروان‌ها در سکوت و دزدها در قال‌وقیل
سال‌ها این دشت نشنیده‌ست آوای رحیل

کوچ‌کردن قصه شد مردانه‌ماندن یک خیال
کودکان افسانه می‌بافند از مردان ایل

بوی رخوت راه‌های دشت را پر کرده‌است
روز باران گله را خوابانده چوپان در مسیل

غرق در افسون فرعونی کسی راهی نشد
پا به پای اعتقاد هیچ موسایی به نیل

بر زمین تا چشم می‌بیند مترسک کاشتند
در فراسوی زمان مُردند مردان اصیل

انتهای هیچ راهی منزلی پیدا نبود
جاده‌ها آزرده از یک امتداد بی‌دلیل
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم

آنقدر ها مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم

میل - میل توست اما بی تو باور کن که من
در هچوم باد های سرد پرپر می شوم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
صبح‌، وقتی واژگون شد آخرین پیمانه‌ها
راه‌، پرپیچ است از می‌خانه‌ها تا خانه‌ها

حیف‌! وقتی‌که اذان توی اذان گم می‌شود
من، من‌ِ تصنیف کفرآلوده‌ی مستانه‌ها

دور می‌گیرند گرداگرد تو دیوارها
دور می‌گردند بالای سرت پروانه‌ها

گریه یا خنده‌ست در سمفونی اندام تو،
بی صدا بالا و پایین می‌نوازد شانه‌ها

من تواَم وقتی تو من هستی، چه فرقی می‌کند
این‌چنین گم می‌شود گاهی مسیر خانه‌ها

روز و شب مال تمام مردم دنیا ولی
ساعتی از گرگ و میشش مال ما دیوانه‌ها!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
غریب و دربدری، در به‌در چه می‌خواهی؟
همیشه در سفری، از سفر چه می‌خواهی؟

تو لیلی‌اندُه و شیرین‌غمی بگو در عشق
از این جنون‌دلِ فرهادسَر چه می‌خواهی؟

به من نگو چه خبر!؟ سر به سر همه خبرم
جز این که عاشقم از من خبر چه می‌خواهی؟

مبین که دست من از مال این جهان خالی‌ست
دلم پر است از این بیشتر چه می‌خواهی؟

به شهریاریِ بعضی نه، من که درویشم
ولی پر از غزلم از تو هرچه می‌خواهی

کدام لحظه بدون تو زندگی کردم؟
غمِ قشنگ من از چشمِ تر چه میخواهی؟

به میله‌ی قفس سی*ن*ه‌ام مکوب مکوب
دل ای پرنده‌ی آسیمه‌سر! چه می‌خواهی؟
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
وداع گرم من آغوش ماندگاری نیست
به آفتاب لب بام، اعتباری نیست

مرا به چشم تو ایمان محکمی ست، ولی
تو اعتماد نکن! خوب رازداری نیست

اگر که شانه من میزبان گریه توست
بگو به غم که دماوند باش! باری نیست

به شوق پنجره ای گشته ایم و آرى هست!
به آن رسید که کاری کنیم و کاری نیست!

تو خواستی قفست بازوان من باشد
نباش فکر رهایی که کم حصاری نیست

صدای عشق شدم، دیگران صفا کردند
که میگسار زیاد است، غمگساری نیست

بساط مدعیان جور و عشق منزوی است
غزل نویس چه بسیار و شهریاری نیست
 
بالا پایین