دلنوشته تکمیل شده مهر سکوت | اثر Yalda.Sh کاربر انجمن رمان بوک

[شاهدخت]

نام اثر: مهر سکوت
نام دلنویس: Yalda.Sh
ناظر: @ویتامین :)
کپیست: @الهه ماه :)
ژانر: تراژدی، اجتماعی
مقدمه: حرف‌هایی که درونم خاک شدند.
دردهایی که با لبخند تسکین داده شدند.
فریادهایی که با هیس ساکت شدند.
آتش‌هایی که درونم به خاکستر تبدیل شدند و من همان دختری هستم؛ که با هیس آرام شده است.

 

[ادوارد کلاه به سر]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡

 

[شاهدخت]

رنج‌هایی که به جرم دختر بودن سپری کردم؛ حرف‌هایی که با هیس خاموش شدند. خنده‌هایی که با چشم‌ غره خفه شدند. هق‌هقِ‌هایی که با بالشت خفه شدند. موزیک‌هایی که عامل اشک‌هایم شدند و هدفونی که هم‌درد تنهایی‌های شبانه‌ام شده است.

 

[شاهدخت]

منطق‌های مزخرفی که خنده‌‌ی بلند را م*س*ت*ی، گریه‌ را اشک تمساح، دختر گرم را پرحرف، دختر سرد را مغرور، بیرون رفتن را جرم، باحجاب را مذهبی و مادر شهید، بی‌حجاب را خراب و دختر را برای کار کردن و در خانه ماندن معنی می‌کنند.

 

[شاهدخت]

خنده‌ای که از شادی کم‌سوی، گریه‌ای که از غم بی‌انتها نمایان می‌شود.
دختر گرمی خود را شاد و دختر سردی که خود را بی‌احساس جلوه می‌دهد؛
بیرون رفتن را برای زودتر گذراندن اوقات زندگی خود انتخاب می‌کنند و یا بلکه بتوانند رنگی به زندگی کسل‌ کننده‌ خود بدهند.
بی‌حجابی و یا باحجابی را برای علاقه‌ی خود دوست می‌دارند و امیدها و شور و شوق‌هایی که به جرم دختر بودن ریشه‌ کن می‌شوند!

 

[شاهدخت]

و چه کسی می‌داند که در پشت این نقاب فولادی چه پنهان شده است؟!
سکوتی از جنس فریاد، لبخندی از جنس درد، خنده‌ای از جنس گریه، اشک‌هایی از جنس دلتنگی، لب‌هایی که توان گفتن ندارند؛ از دردی بی‌درمان گفتن.

 

[شاهدخت]

دخترانی که به جرم دختر بودن نتوانستند خوشی را لمس کنند.
دخترانی که به جرم دختر بودن نتوانستند کودکی کنند و با شنیدن این جمله:
- تو دختری و الان یک خانم شدی.
ذوق و شوق‌های‌شان کور شدند. دخترانی که به جرم دختر بودن، خانواده‌شان توقعات سنگینی نسبت به آن‌ها دارند.

 

[شاهدخت]

دخترانی که به جرم دختر بودن نتوانستند نسبت به سختی‌ها و دردها اعتراضی کنند. دخترانی که به جرم دختر بودن سختی‌ها و دردهای زیادی را تحمل کردند امّا باز هم ضعیف و شکننده را به آن‌ها نسبت می‌دهند!
دخترانی که به جرم دختر بودن نتوانستند به آرزوهای خویش دست یابند.

 

[شاهدخت]

دخترانی که به جرم دختر بودن شب‌ها هق‌هق‌های خویش را بی‌صدا زدند که مبادا کسی اذیت شود و یا بفهمد دختری در گوشه‌ای هق می‌زند.
دخترانی که به جرم دختر بودن نتوانستند در ناراحتی بیرون بروند و قدم بزنند و یا نتوانستند چیزی را بشکنند‌.
دخترانی که به جرم دختر بودن جامعه کار کردنشان را مایه‌ی ننگ می‌داند.

 

[شاهدخت]

از دنیایی که درد و رنج، گریه و اشک، غم و اندوه، کینه و تبعیض و یا حتی خنده‌های دروغین در آن موج می‌زند تنفر دارم!
از دنیایی که پر از جانوران دو پایی است، که نام خود را انسان گذاشته‌اند و دخترانی را که پیغمبران موجب رحمت می‌دانند را موجب ننگ و بدبختی می‌دانند.