جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار میثم علی یزدی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام میثم علی یزدی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 794 بازدید, 46 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع میثم علی یزدی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
پاییز میشوم که مداوا کنی مرا
در لحظه هایِ آخرم احیا کنی مرا

سرخ از انارِ گونه و زرد از طلائی ِ
گیسویِ زر فشانِ فریبا کنی مرا

اکنون غریبه ام ، چو همایِ سعادتی
برشانه ام نشسته و یکتا کنی مرا

با مهرت ای سپر بتوانم گذر کنم
از آذری اگر تهِ دل جا کنی مرا

هم پایِ بی نوایی ِ قلبم شدی ز لطف
دستم گرفته ای که شکیبا کنی مرا

گلگون شود تمامیِ ذراتِ خاطرم
یک قطره خونِ عشق گر اهدا کنی مرا

آری خزان چکیده یِ دیوانِ عاشقی ست
یکجا حدیثِ عشق هویدا کنی مرا

پاییز گشته ام که از آغازِ روزگار
تا آخرین دقیقه تماشا کنی مرا
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
چگونه پَر زده‌ای تو به دریاها
که موج خیز شده همه ژرفاها

دلیل نیست و هستِ علفزاری
چگونه زیسته ای تو به صحراها

توکیستی که نی از تو بشور آید
که نغمه خوانِ تواند هم آواها

چرا به دستِ تو آب نوشتم من
توئی معلِّمِ تک تکِ باباها

چقدر چسبِ لبانِ تو می‌چسبد
که جلوه بُرده ز چسبِ کتیراها

به صبح چشم تو باز کنم چشمی
به آبیِ تو و آبیِ فرداها

دلم به دور دوچشمِ تو می‌گردد
به آتشی زِ قبیله یِ زیباها
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
بعد از تو قلم مو شد هر هق هق یلدایم
مالید سیاهی را بر پیکرِ دنیایم

آن شورشِ پاییزم تسلیم زمستان شد
یک عاشق مغلوب از هنگامه ی یلدایم

دل بود انار تو لب پسته ی خندانت
فالی که بد آمد از شیرازیِ شیدایم

محکوم تو را دستت بر دار بیاویزد
آن آذرِ دی گشته از چله ی سرمایم

در حلقه یِ ما گل هم تلخ از نوکِ بلبل شد
خونابه جگر عشقی دمنوش گوارایم

سوزانده لحافیم ، بر کرسیِ خاموشت
ناخوانده کتابی در صندوقِ معمّایم

دیوارِ چراهایم یلدایِ بلندی شد
زندانیِ سودایم سوداییِ امّایم

روزم شب تاری شد یلدا به وجود آمد
یک قصه ی پند آموز بر عاشق فردایم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
به نظر می‌رسد امروز سرم منگ تو است
بهترین است بگویم که دلم تنگ تو است

راستی یک به یک این ثانیه ها گوش شده
میکِشد گوش کجا ساعت و آونگ تو است

معنی واژه ی اقرار به جرمت بی شک
لَهِ رویِ تو علیه منِ خونرنگ ِ تو است

دستگیری کن از این قلبِ ز پا افتاده
به امید آمده بيچاره دلی لنگِ تو است

قلبِ من لنگ تو باشد ضربان دارد یار
نبض یعنی ضربانی که هماهنگ تو است

شعله ای مشتعل از گونه ی سرخت دارد
که درخشیدنِ خورشید از اورنگ تو است

نشود رستم و رخشِ غزلی فاتحِ تو
به اسیری رود آن واژه که در جنگ تو است!

به نظر می‌رسد او را نتوان ترک نمود
ترکِ افیونِ دو چشمی که پر از بنگِ تو است

موج مرداب و خروشیدنِ آن ک.س دیده؟!
اتفاقی که فقط باعث آن سنگ تو است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
چه شیرینی ، غزل گفتم برایت
غزل هایِ عسل گفتم برایت

لبم حلوا وُ حلوا گفت وُ قندست
" نوین ضرب المثل " گفتم برایت

منم مجنونِ نو ای اهلِ کوچه
خبر را در محل گفتم برایت

به غلظت پاسخی دادم "علیکم"
سلامم را به " اَل " گفتم برایت

اگر " تهمینه ای " افسانه باشد
چرا از حالِ " یَل " گفتم برایت !!

نمیدانم چه بود آنشب درخشید
تو بودی یا زُحل، گفتم برایت ؟

از آن خنده زبانم باز گشته
غزل از بی بدل گفتم برایت

بغل وا کرده بودی بیتِ آخر
من آنرا در بغل گفتم برایت
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
بنشین کنارم شعر می‌خوانی برایَم ؟
پژواکِ آن آوا بپیچد در سرایَم؟

وقتی گُلم در خانه ای محتاجِ شعریم !
آجر به آجرِ خانه با سلول هایَم

جانم نگیری نیمی از هستیِ من را
دیوانِ حافظ فال هایِ دلربایَم

یک چشم من هستی و چشمِ دیگرم شعر
کی می‌توان بی آب سَرکرد ، ای هوایَم ؟!

آتش هوا خواهد برای زنده بودن
من در هوایت شعرِ آتش میسرایم

شاید نخواندی بیت های دفترم را !
عاشقترین سرگشته ی مفعولِ " را " یَم

"قلّاب" را با اندکی تشدید خواند وُ
" او می‌کشد قلّابِ را " سعدی برایَم!

دیدم غزل هستی و من در اشتباهم !
همراه خانه چانه ای را مبتلایَم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
چشم هایم به همین عشق قسم نم دارد
گرمی یِ خنده یِ جان بخشِ تو را کم دارد

خنده کن گرم شود قطبِ جنوب ست تنم !
لبِ خشکیده یِ من لرزِ دمادم دارد

حالتی یخ زده چون صورتِ اسکیموها
رخِ من بی شَفقت رنگِ جهنم دارد

نیمی از سال پر از نور شود یخکده ام
بی تو شش ماهه پر از تاری مبهم دارد

عطسه هایِ ورقِ منگ و مچاله میگفت
واقعا چشمِ دواتیِّ تو مرهم دارد !

" نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ دوست "
تُرکِ شیرازیِ ما بخششِ عالم دارد

شعله ور میکند این کوهِ یخی را وقتی
حرزِ قندیل به انگشترِ خاتم دارد

غزلم گنگ شد از بس که نگاهت کرده
چای لب سوزِ تو لب دوخته ای هم دارد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
وقتی دوخط دوخطِ موازی بهم رسید
جادویِ عشق حادثه ای میدهد نوید

بادی به غبغبش، دلَکی را خطاب کرد
با دستِ من فلزِّ طلائی شوی حدید !

زنگ از نگاهِ زردِ دو رخ پاک میکنم
آخر ز قطبِ مثبت و منفی شرر جهید

دیدی چگونه قفلِ لبی باز می‌شود
یعنی خدا صدا شده بر چرخشِ کلید!

وقتی که عشق مرزِ جنون را بهم زند
بر رویِ نقشه کشورِ دل میشود پدید

از هند تحفه ای بفرستد به یادگار
طوطیِّ مرده ای ز وفا از قفس پرید

گویا که عشق رسمِ ورق را بهم زده
پرگارِ گیرِ دایره ها ضربِدر کشید
 
بالا پایین