جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار میثم علی یزدی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام میثم علی یزدی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 794 بازدید, 46 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع میثم علی یزدی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
به روزگارِ بی کسی ترانه خاک میخورد
قلم به قحطِ جامِ مِی درختِ تاک میخورد

غزل که خشک گشت و پُرترک کویرِ سی*ن*ه ها
در انتظارِ شعرِ تر لبی که چاک میخورد

صدایِ تیشه ها شبیه مردِ بیستون نبود
که نعره هایِ او به زهریِ هلاک میخورد

غریبه هایِ هولناکِ چشم هایِ دلبری
چو نیزه ای به قلبِ یک نگاهِ پاک میخورد

چقدر شعرِ شاعرانِ دوره هایِ قبلِ ما
به دردِ لحظه هایِ سردِ اشتراک میخورد

اگر چه نیمه شاعرم بسایم این جُوین قلم
امید دارد این ورق از آن خوراک میخورد

حرام یا حلالِ این غزل برایِ شاعرش
بقا شود اگرچه جامِ شُبه ناک میخورد

در انتها قیافه ام چقدر دیدنی شده
به یک سکانسِ پرغرورِ هیچکاک میخورد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
از سرِ کویِ تو وقتی غزلم رد شده است
اینچنین کافرِ اوراقِ مردد شده است

سنتی بود مدادم به کلامِ تو رسید
ناگهان سویِ قلمدانِ تو مرتد شده است

شیخِ شیراز ندیدست گلِ رویِ تو را
به گمانم که عروضش خم از آن قد شده است

شاید امروز به درگاهِ خدا می‌گوید
باز گردد به جهان کاتبِ معبد شده است

طرحی از عشق در انداخته این واژه یِ نو
فال حافظ همه معنایِ مجرد شده است

شعر کورم به دعای تو شفا می‌گیرد
کور با دستِ عزیزی سرِ گنبد شده است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
یک آذرخش سی*ن*ه یِ شب را دریده است
ققنوسِ آهی از قفسِ خود پریده است

آدم به آدمی رسد او کوه کی بود ؟!
دهقان چگونه گندمِ خان را خریده است

گاهی عزیزِ مصر زِ چاهی برون شود
بازارِ بَرده بوده و بَندش بُریده است

گهواره سازِ نیلِ پسر ، اشکِ بیصدا !
از چشم هایِ مادرِ موسی چکیده است

گاهی دعا نکرده لبی شاد میشود
غمگین شود لبی که شما را گزيده است

آخر حسابِ ذره و مثقالِ این جهان
او می‌کِشد از آنکه درونش دمیده است

" از هر کرانه تیرِ دعا کرده ام روان "
یک نکته گفته حافظ و باقی قصیده است

آن آذرخش شب زده‌ای را نجات داد
وقتِ طلوعِ صبحِ سپیدی رسیده است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
شعری که آب و تاب دهی می‌شود مثل
چون بویِ مشک وُ گفته یِ عطارِ این محل

گفتم کجا شنیده شما همچو شعرِ من
ای مشتری تو دیده ای این تحفه از ازل!؟

شعرم سرودِ بلبلِ شیراز وُ شیخ شد
شیرازه یِ کلامِ همان سعدیِ اجل

حافظ شدست از مددِ من لسانِ غیب
من سبکِ هند هستم وُ من صائبِ غزل!

ديدم به خواب رستم وُ بی خواب گشته ام
رویایِ صادقی که تو اصلی شدی بدل!؟

شَه نامه شعرِ اوست عجم زنده شد از او!
فردوسِ فارسی و همان جویِ پر عسل

" میثم" به خود بیامد وُ مالید چشمِ خود
شاید به جهد او برود در رهِ عمل

" این نان و آبِ چرخ چو سیل ست بی وفا "
ای مولوی گرفته تو را شمس در بغل!

از محکمی یِ خانه یِ شعرت هراس کن
میلرزد این بنا وُ ستون ها به هر گسل
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
رفتی برای عکس شما گریه میکنم
تکرار میکنم بخدا گریه میکنم

مادربزرگ صورتی از یک فرشته بود
اما بدونِ بال و رها ،گریه میکنم

یادش بخیر خنده یِ من زندگیِ من
تنها شدم همیشه جدا گریه میکنم

بیفایده ست گریه مداوا نمیکند
در تنگنایِ حادثه ها گریه میکنم

آغوشِ اَمنِ دامنت این روزها گُم است
در گوشه ای بدون صدا گریه میکنم

تصویرِ آخر تو مگر پاک میشود !
"موئی" سپید و "رختِ عزا" گریه میکنم

مانده هنوز طعمِ نباتی به کامِ ما
شیرین‌ترین حلاوتِ ما گریه میکنم

اردیبهشت و جشنِ تولد نیامده !؟
در جستجوی باد صبا گریه میکنم

میگفت قبلِ اینکه بخوابی دعا بخوان !
زیباترین هِجایِ دعا گریه میکنم

"ها "کرد و بوسه ای زد و دستم چه گرم شد
نادرترین نشانه یِ " ها " گریه میکنم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
باران دلیل بودن من در کنار توست
حتما اگر زلال شوم کار کارِ توست

پاییز هر دقیقه اش از شوق بودنت
در رویشم شکفتنِ من از بهار توست

وقتی تمامِ شهر خیابان عاشقی ست!
یعنی بدون چتر دلم برقرار توست

آذر بهانه گشته و پاییز یک نشان
بر عاشقی که دلشده ی انتظار توست

از بس که ابرهایِ شبیه تو دیده ام
فهمیدم آسمانِ دلم در حصار توست

گویی صدایِ قلب من آوایِ تارِ توست
"فرهنگ" و ساز و قطعه ی او ماندگارِ توست

وقتی طراوتِ غزلی جانِ شعر من!
باران دلیل بودن من در کنار توست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
بهترین کار همین است کمی خندیدن
میوه ی اشک غمی از رخ زردی چیدن

سایه ای بر سر یک غنچه یِ لزران از شوق
بی طمع آب به اندام گلی پاشیدن

کودکی گشتن و نصف شکلات خود را
نصف دنیایِ خودت در دهنی جنبیدن

کِرمِ شب تاب ! خدایا چه پیامی دارد !
عمرِ کوتاه سراسر هَمِه اش تابیدن

عشق از لحظه یِ برخورد به او شعله گرفت
اصطکاک دو نگاهست به وقت دیدن

برف هر گردنه زانو بزند ای خورشید !
به زمین بوسه دَهی نوبت هَر گردیدن

ساحلِ آدمِ نیما که سَرابی نشود
با نوایِ دف طوفان زده‌ای رقصیدن

و برای منِ لب تشنه بیاور جامی !
تا دوباره بشوم گرمِ غزل نوشیدن
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
حواست هست تنهایم!
گره خوردم به غم هایم!

پر از کسری یِ عشقت شد!
حسابِ جمع وُ مِنهایم

گرفته این گلو دوده
ز خاموشی یِ آوایم

برایت تا غزل گفتم
پر از غم شد الفبایم!

نمی‌دیدی و پاشیدی !؟
نمک بر زخمِ پیدایم!

حواست هست میگفتی!
تو جان بخشی، مسیحایم !

اگر تو یوسفم باشی؟!
زلیخایم زلیخایم !!

تو چون آدم منم حوّا !
و من در باغِ طوبایم !

اگر خامت چنین گشتم
چو بابایم چو بابایم!

فریبِ کهنه ای خوردم !
و خوردم سیبِ حوّایم!

شدم شرمنده یِ اشکم
به سوزِ قلبِ شیدایم !

گرفتم فالِ حافظ را !
و خواندم رفته یلدایم !

حواست هست بودی تو !
همان شیرین وُ لیلایم !؟
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
دردِ بی درمان شنیدی حالِ امروزِ منست
گونه سرخ از سیلی وُ شرمنده یِ سوزِ تنست

پتکِ غم سِندان نمیخواهد به آهنگر بگو !
قلبِ من این روزها محکم تر از هر آهنست

نیشِ ماری بود بسیار آشنا بر ساعدم
آستین بالا زدم دیدارِ یاری دشمنست

سی*ن*ه ام قدری هوایِ سادگی دارد ولی
بازتابِ ناله ای گاهی سقوطِ بهمنست

مهرورزی بی گمان چون خاک بی ارزش شده
مردِ خاکی لای لایِ قصه یِ خوابیدَنست

ما رفیقان چون برادرهایِ یوسف نیستیم !
کودکی در لافِ افتادن به چاهِ مَن مَنست

خاطرم پوشیده از خاکستریِ یادِ توست
باز آ مادر بزرگم موقعِ نان پختنست

دردِ بی درمان بگيرد تا بفهمد این غزل
از برایِ آتشِ نامردمی ها روشنست
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
به خدا این تنِ خشکیده پُرِاحساس شده
تا لبم بر لبِ آن غنچه یِ گیلاس شده

لحظه ها عقربه ها چشم به راهش مانده
زندگی با قدمش رنگِ گلِ یاس شده

از سیاهی یِ همان چشم چه نوری سَر زد
چشمِ من کاشفِ یک معدنِ الماس شده

نم باران و نسیمی و پریشان و رها
بین موهایِ تو دل رفته و غواص شده

به عبادتگرِ کافر شده شلاق نزن
کارِ شیطانِ لبش بوده که خناس شده

عاشقش از درِ دروازه یِ خون رد شده ست
شرطِ معشوق همین ست که او خاص شده

کاه می‌سوخت و دودش همه جا پر شده بود
عاشقِ خرمنِ موهایِ همان داس شده

دفترم را که به آن جویِ روان بخشیدم
دلِ دیوانه چه آرام و چه حساس شده
 
بالا پایین