آبزیستان میگو| کتاب میگو

[آریادخت]

در بخشی از کتاب میگو می‌خوانیم
ریحان: تو کی‌ای؟
سروان: دستمو باز کن.
ریحان: خو، اول بگو کی‌ای

 

[آریادخت]

سروان: خانم... عزیز... خواهر... این دست بی‌پدر منو باز کن.
ریحان: وا کُنُم که چی بشه... لابد دلیل داشته بسته‌ت.

 

[آریادخت]

ولی اگر همین الان بازم نکنی، واسه‌ش گرون تموم می‌شه.
ریحان: چطو می‌شه؟

 

[آریادخت]

سروان: چه دلیلی تو این وضعیت... دو دقیقه یک بار، آژیر خطر راه می‌افته... نمی‌دونم اون بی‌شرفی که منو بسته کیت می‌شه..

 

[آریادخت]

سروان: به عنوان مخالف نظام اعدامش می‌کنن.
ریحان: مخالف نظام؟... محسن مخالفه؟... محسن خودش انقلابیه.

 

[آریادخت]

سروان: انقلابی؟... انقلابی جاش تو جبهه‌س نه پایگاه.
ریحان: پایگاه چیه؟

 

[آریادخت]

سروان: پایگاه یعنی همین خراب‌شده‌ای که توشیم.
ریحان: فکر کُنُم زده تو سرت، عقلت پوک شده... اینجا زیرزمینه.

 

[آریادخت]

سروان: یعنی چی؟
ریحان: همین که شنیدی.