جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

تاریخ ایران نادرشاه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تاریخ ایران توسط SHAHDOKHT با نام نادرشاه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 300 بازدید, 30 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته تاریخ ایران
نام موضوع نادرشاه
نویسنده موضوع SHAHDOKHT
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SHAHDOKHT
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
ظاهراً نبردِ نادر با ابدالی‌های افغان در هرات، ذهنیتِ اشرف را — که پیش از آن تهماسب را خطری نمی‌پنداشت — تغییر داد. او در ۱۳ مُحَرَّم ۱۱۴۲ ه‍.ق/اوت ۱۷۲۹ م، با لشکری ۳۰٬۰۰۰ نفری برای حمله به نادر و تهماسب از اصفهان به سوی مشهد حرکت کرد.[۶۹][۷۰] برخلاف تصورش — که احتمالاً طولانی شدنِ درگیریِ نادر با ابدالی‌ها بوده و می‌خواسته‌است تا نادر را با تصرفِ مشهد غافلگیر کند — سرعتِ پیروزیِ نادر در نبرد با ابدالی‌ها اهداف او را برهم زد. سپاهِ اشرف ابتدا به شمالِ تهران آورده شد و در طول مسیر، دسته‌های پراکنده و سربازانِ مستقر در پادگان‌ها را به خدمت گرفت و سپس در راستای کوهپایه‌های جنوبیِ البرز به سوی خراسان حرکت کرد و در اواخرِ تابستانِ همان سال، سمنان را با نزدیک ۴۰٬۰۰۰ سرباز محاصره کرد. از آن سو، نادر در ۱۸ صفر ۱۱۴۲ ه‍.ق/۱۲ سپتامبر ۱۷۲۹ م، همراه با تهماسب از راه نیشابور و سبزوار برای نبرد با افغان‌ها حرکت کرد. سپاه نادر را حدود ۲۵۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند. صبح روز ۶ ربیع‌الاول ۱۱۴۲ ه‍.ق/۲۹ سپتامبر ۱۷۲۹ م، در نزدیکیِ مهماندوست دامغان نبرد آغاز شد و سرانجام سپاهیانِ افغان شکست خوردند و عقب‌نشینی کردند. پس از نبرد مجدداً میانِ نادر و تهماسب بحثی درگرفت و ظاهراً علتش اصرارِ تهماسب برای حرکتِ سریع‌تر به سوی اصفهان بوده اما نادر دلایلی آورده و مصلحت را بازگشت به مشهد و تجدیدِ قوا و رفتن به اصفهان در سالِ بعد دانسته‌است. سرانجام برای نخستین بار تهماسب توانست نادر را وادار به پذیرشِ نظرِ خویش کند. اشرف به ورامین عقب‌نشینی، و در آنجا نیروهای بیشتری را جذب کرد. مجدداً در شرقِ ورامین، نبردِ دوم درگرفت و بار دیگر سپاهِ افغان شکست خوردند و به اصفهان عقب‌نشینی کردند. اشرف در اصفهان ۳۰۰۰ نفر از ساکنان و روحانیانِ برجسته را قتل‌عام کرد تا شورشی صورت نگیرد. سربازانِ اشرف نیز بازار را غارت کردند و آتش زدند. اشرف پس از دریافتِ کمک از احمدپاشا، از اصفهان بیرون آمد تا برای سومین بار به نبردِ نادر برود و در ربیع‌الثّانی ۱۱۴۲ ه‍.ق/اکتبر ۱۷۲۹ م، در حوالیِ مورچه خورت مستقر شد. نادر تهماسب را در تهران باقی گذاشت و به سوی جنوب حرکت کرد. صبحِ ۲۰ ربیع‌الثانی ۱۱۴۲ ه‍.ق/۱۳ نوامبر ۱۷۲۹ م، نادر به سوی اصفهان پیشروی کرد. سرانجام برای سومین بار نبرد آغاز شد و باز هم سپاه افغان شکست خوردند و فرار کردند. اشرف غروب همان روز سریعاً به اصفهان برگشت و تا جایی که توانست اشیاء قیمتی را گرد آورد و همراه با زنان و اعضای خانوادهٔ صفوی، صبح روز بعد به سوی شیراز حرکت،[۷۱] نادر در ۲۳ ربیع‌الثانی ۱۱۴۲ ه‍.ق/۱۶ نوامبر ۱۷۲۹ م، با سپاه خود وارد اصفهان شد.[۷۲] سربازانِ نادر به‌سرعت شهرِ غارت‌شده و اغتشاش‌زده را تحت کنترل درآوردند. به‌دستورِ نادر باقیِ افغان‌هایی را که مخفی شده بودند، یافتند و اعدام کردند جز تعدادِ اندکی که در مدتِ اشغال، با انسانیت رفتار کرده بودند. در ۱۸ جمادی‌الاول ۱۱۴۲ ه‍.ق/۹ دسامبر ۱۷۲۹ م، نادر رسماً از تهماسب در بیرون از شهر استقبال کرد.[۷۳] با حضورِ نادر در کنترلِ واقعیِ امور، تهماسب نهایتاً در جمادی‌الاول ۱۱۴۲ ه‍.ق/دسامبر ۱۷۲۹ م در اصفهان مستقر شد، که نشانگرِ پایانِ واقعیِ حکومتِ افغان‌ها در ایران بود؛[۷۴] اگرچه وی به‌وضوح در رنج و عذاب بود چراکه نادر بی رضایتِ قبلیِ شاه با یکی از خواهرانش، راضیه بِیْگُم ازدواج کرد.[۷۵] شوالیه دوگاردان نادر را در این هنگام در سن چهل سالگی می‌داند اما اگر تولدش در ۱۶۹۸ م پنداشته شود، او ۳۱ سال داشته‌است.[۷۶] در پی شکستِ اشرف، بسیاری از سربازانِ افغان به سپاهِ نادر پیوستند و در بسیاری از نبردهای بعدی کمک فراوانی کردند.[۷۷]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
تهماسب پس از استقرار در اصفهان از نادر خواست اشرف را تعقیب کند تا هم کار افغان‌ها تمام شود و هم اعضای خانوادهٔ صفوی از چنگ اشرف آزاد شوند. نادر ابتدا نپذیرفت که احتمالاً به‌خاطر این بود تا پاداشِ بازپس‌گیریِ اصفهان را کاملاً دریافت کند. سرانجام نادر موافقت کرد در ازای حاکمیتش بر خراسان، مازندران و کرمان و تأمین هزینهٔ سپاه از طریق مالیات در سراسرِ کشور و نیز حقِّ نهادنِ جِقّه بر سر، به تعقیبِ اشرف برود. برای ضمانتِ دوامِ این موافقت، نادر و رضاقلی با خواهرانِ تهماسب ازدواج کردند. نادر اعلام کرد ابتدا دشمنانِ تهماسب را از میان می‌بَرد و سپس به خراسان بازمی‌گردد. در ۳ جمادی‌الثانی ۱۱۴۲ ه‍.ق/۲۴ دسامبر ۱۷۲۹ م، نادر با سپاهی ۲۰٬۰۰۰ یا ۲۵۰۰۰ نفری به شیراز لشکر کشید. در زرقان واقع در شمالِ شیراز نبردی درگرفت و افغان‌ها شکست خوردند و اسیر شدند و اشرف نیز به شیراز گریخت. اشرف ابتدا تلاش کرد با فرستادنِ شاهزادگان صفوی نزد نادر، با وی مذاکره کند،[۷۸] اما پس از آن از راهِ لار به ولایتِ قندهار فرار کرد.[۷۹][۸۰] نادر به تعقیب اشرف تا آن سوی رودخانه پرداخت اما نتوانست به او دست یابد و به شیراز بازگشت. اشرف توانست خود را به ولایت قندهار برساند اما به‌خاطر هراس از حسین سلطان غل‌زایی، برادرِ محمود افغان، از ورود به شهر قندهار پرهیز کرد، اما به‌نظر می‌رسد توسط حسین سلطان، رقیبِ غل‌زایی کشته شد.[۸۱][۸۲]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
نادر پس از پیروزی بر افغان‌ها نماینده‌ای به دهلی فرستاد تا خبر پیروزی‌هایش را به امپراتورِ مغول رسانده و او را از قصدِ نادر برای بازگردانیِ قندهار به حاکمیتِ ایران آگاه کند. نادر از امپراتورِ مغول خواست تا از پناه‌گیریِ فراریانِ افغان در سرزمین‌های هند ممانعت به‌عمل آورد.[۸۳] سه ماه پیش از آن، نادر نامه‌هایی را به سلطان احمد سومِ عثمانی (حک. ۱۷۳۰–۱۷۰۳ م) ارسال کرده بود تا از او درخواستِ کمک کند، زیرا تهماسب «جانشینِ قانونیِ پدرِ ارجمندش، سلطان حسین شد».[۸۴] اکنون نادر و تهماسب با ارسال نامه‌ای به سلطانِ عثمانی خواستارِ بازگرداندنِ سرزمین‌های اشغالی شدند.[۸۵][۸۶] به‌خاطرِ عدمِ پاسخ، نادر به‌محضِ شکستِ اشرف و فتحِ دوبارهٔ اصفهان، به عثمانی حمله کرد. وی در طی بهار و تابستانِ ۱۱۴۲–۱۱۴۱ ه‍.ق/۱۷۳۰ م، نبردهای موفقیت‌آمیزی کرد و قلمرو زیادی را که عثمانی‌ها در دههٔ قبل تصرف کرده بودند، بازپس گرفت.[۸۷] نادر در ۲۰ شوال ۱۱۴۲ ه‍.ق/۸ مارس ۱۷۳۰ م از شیراز لشکر کشید. در میانهٔ راه برای برگزاریِ جشن نوروز لشکر را متوقف کرد تا مانند جنگِ هرات، از لشکریانِ خویش برای بیرون راندنِ افغان‌ها سپاسگزاری، و نیز آنان را از نظرِ روحی برای جنگ با عثمانی آماده کند. نادر حرکتش را به شمال غربِ ایران ادامه داد و به بروجرد رسید و از آنجا شبانه به نهاوند رفت و فرماندهِ عثمانیِ آنجا را غافلگیر ساخت. نبردی میان عثمانی‌ها و سپاه ایران درگرفت، عثمانی‌ها شکست خوردند و به همدان فرار کردند. پیشقراولان به نادر خبر دادند سپاه عثمانی شامل ۳۰٬۰۰۰ نفر نزدیک می‌شود. دو سپاه در جلگهٔ ملایر به‌هم رسیدند. در این نبرد نیز با کشته شدنِ پرچمدارِ عثمانی، سالخوردگانِ سپاه عثمانی عقب‌نشینی کردند و سربازان نادر به تعقیب‌شان پرداختند و بسیاری را کشتند و شماری را اسیر کردند. نتیجهٔ این نبرد آزادسازیِ بخش غربیِ ایران از اشغالِ عثمانی بود. حاکمِ عثمانیِ همدان به بغداد گریخت و نادر بدونِ مانع واردِ همدان شد و ۱۰٬۰۰۰ زندانیِ ایرانی را آزاد کرد و حجم بالایی از تدارکات و چندین قبضه توپ به‌دست‌آورد. کمی بعد نادر به کرمانشاه رفت و آن سرزمین را امن ساخت و دستور مستحکم‌سازیِ سازه‌های دفاعیِ شهر را داد و یک ماه به لشکر خود در همدان استراحت داد.[۸۸][۸۹]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
نادر مجدداً در اول محرم ۱۱۴۳ ه‍.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۱۷۳۰ م، برای بازپس‌گیریِ تبریز و بیرون راندنِ عثمانی‌ها از آذربایجان حرکت کرد. دولت عثمانی رسماً به ایران اعلام جنگ کرد اما هم‌زمان به‌وسیلهٔ نماینده‌اش در اصفهان و والی‌اش در بغداد بر تهماسب برای صلح فشار می‌آورد. نادر از راه سنندج به میاندوآب در جنوب دریاچهٔ ارومیه لشکر کشید و با سپاهی از عثمانی به نبرد پرداخت که نتیجهٔ آن پیروزیِ نادر و فرارِ عثمانی‌ها بود. نادر به پیشروی‌اش به سوی شمال ادامه داد. پس از چند درگیری کوچک نادر سپاه مصطفی پاشا والیِ تبریز را در نزدیکی سهلان شکست داد و سپس در ۲۷ محرم ۱۱۴۳ ه‍.ق/۱۲ اوت ۱۷۳۰ م، وارد تبریز شد و اندکی بعد نیز نیروهای کمکیِ اعزامیِ عثمانی را شکست داد. او با اسیران عثمانی به مهربانی رفتار، و شمار زیادی از پاشاهای ارشد را آزاد، و همراه با پیشنهاد صلح به استانبول نزد داماد ابراهیم روانه کرد.[۹۰] در ماه ژوئیه، سلطانِ عثمانی به ایران اعلانِ جنگ داده بود، ولی شورش و آشوب در استانبول مانع از آن شد که هرگونه اقدامی صورت گیرد.[۹۱] در کمتر از یک سال جنگ، نادر در نبردهایی سریع و جسورانه به‌طور کامل افغان‌ها و عثمانی‌ها را شکست داد و همهٔ شهرهای مهمِ ایران را بازپس گرفت.[۹۲]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
هنگامی که تبریز فتح شد، نادر تصمیم داشت جنگ را بیشتر در مناطق شمال و اطرافِ ایروان ادامه دهد؛ اما در هنگامِ اقامتش در تبریز خبر شورشِ ابدالی‌های هرات به او رسید که به نیروهای ایرانی در بیرون مشهد حمله کرده‌اند.[۹۳][۹۴] از مشهد اخباری رسید مبنی بر اینکه افغان‌های ابدالی به برادرِ نادر، ابراهیم در آنجا حمله، و او را درونِ دیوارهای شهر محاصره کرده‌اند. نادر برای رهایی او آماده شد.[۹۵][۹۶] این غفلت درست در زمانِ مناسب برای عثمانی‌ها اتفاق افتاد، زیرا در استانبول شورشِ پاترونا خلیل — که منجر به عقب‌نشینیِ احمد سوم شد — در سپتامبر ۱۷۳۰ م آغاز شد. نادر زمستان را در مشهد گذراند و در جشنِ ازدواجِ پسرش رضاقلی با خواهرِ تهماسب، فاطمه سلطان بیگم شرکت کرد؛[۹۷][۹۸] و بهارِ بعد برای تحت سلطه درآوردنِ ابدالی‌ها که در زمانِ غیبتش تا دروازه‌های مشهد حمله کرده بودند، به هرات لشکر کشید.[۹۹]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
تاریخ‌نگارانِ روزگارِ نادر بر این نظرند که حسین سلطان از این موضوع آگاه بوده که نادر دیر یا زود سرانجام به سراغِ او خواهد رفت. او تنها رهبرِ افغان بود که نادر هنوز به اطاعت خود وانداشته بود. حسین سلطان با آگاهی از این موضوع تلاش کرد تا ابدالی‌ها را علیهِ نادر بشوراند تا موقعیتِ خودش تقویت شود. در این ماجرا اللهیارخان — که پس از نبرد سال ۱۱۳۹ ه‍.ق/۱۷۲۷ م، از سوی نادر بر حکومتِ هرات ابقا شده بود — وفادار به نادر باقی ماند اما ذوالفقار خان که رقیبِ وی بود، رهبری شورشیان را به‌دست گرفت و اللهیارخان را واداشت تا در مشهد پناهنده شود. ذوالفقار پس از اینکه بر هرات مسلط شد، به سوی مشهد لشکرکشی کرد. در مشهد، نادر، برادرش ابراهیم را حاکم کرده و به او اکیداً توصیه کرده بود که درصورت حملهٔ ابدالی‌ها در شهر بماند و از آن خارج نشود. اما ابراهیم برای اثباتِ لیاقتِ خود به نادر، از این کار امتناع کرد و سربازانش را از شهر خارج کرد و در ماه محرم ۱۱۴۳ ه‍.ق/اوت ۱۷۳۰ م، شکست خورد. رضاقلی پیکی را نزد نادر فرستاد و خبر شکست عمویش را به او رساند.[۱۰۰][۱۰۱] نادر سریعاً به‌سوی مشهد به‌راه افتاد و در آخر ربیع‌الثانی ۱۱۴۳ ه‍.ق/۱۱ نوامبر ۱۷۳۰ م وارد مشهد شد و زمستان را در آنجا گذراند تا برای جنگی قاطع با ابدالی‌های هرات آماده شود. اللهیارخان از طرف نادر مأمور شد به هرات برود تا مردم را علیه ذوالفقار تحریک کند. اوایل بهار نادر به سوی هرات لشکرکشی کرد. حسین سلطان چند هزار نیرو به فرماندهی محمد سیدال خان برای کمک به ذوالفقار به هرات فرستاد. در شوال ۱۱۴۳ ه‍.ق/آوریل ۱۷۳۱ م، نادر به نقره در چند کیلومتری غربِ هرات رسید. چند روز بعد نیروهای محمد سیدال خان به نیروهای نادر شبیخون زدند. نادر در ۲۶ شوال/۴ مه برای محاصرهٔ هرات کوشید. در ۱۷ محرم ۱۱۴۴ ه‍.ق/۲۲ ژوئیهٔ ۱۷۳۱ م، نادر موفق شد نیروهای ذوالفقار را — که علیه او دست به حمله زدند — شکست دهد. بسیاری از نیروهای سیدال خان کشته شدند و او هرات را ترک کرد. با رفتنِ سیدال خان، نیروهای افغان اعلامِ تسلیم کردند. به‌درخواست ابدالی‌ها نادر اللهیارخان را مجدداً حاکم هرات کرد. ذوالفقار به فَراه گریخت. هنوز چند روزی نگذشته بود که با آمدن ۴۰٬۰۰۰ نیروی کمکی از فراه، ابدالی‌ها مجدداً شورش کردند. اللهیارخان پس از تلاشی ناموفق برای آرام کردن اوضاع، از نادر جدا شد و حملاتی به سربازان نادر انجام داد. نادر محاصره را تنگ‌تر کرد و سرانجام در اول رمضان ۱۱۴۴ ه‍.ق/۲۷ فوریهٔ ۱۷۳۲ م، ابدالی‌های هرات تسلیم شدند.[۱۰۲] پس از محاصرهٔ ده‌ماهه و چندین شکست، سرانجام نادر هرات را اشغال کرد. دست‌نشاندهٔ سرکشَش، اللهیار خان، به مولتان، و ۶۰٬۰۰۰ ابدالی به خراسان تبعید شدند.[۱۰۳][۱۰۴] ابراهیم نیز بر فراه مسلط شد و ذوالفقار به حسین سلطان در قندهار پناهنده شد و او ذوالفقار را زندانی کرد. نادر اهالی هرات را قتل‌عام نکرد و غارتی نیز رخ نداد. پیرمحمدخان از سوی نادر بیگلَربِیگی هرات شد.[۱۰۵] نادر برای بزرگداشتِ پیروزیَش بر آنان، در حرم امام رضا در مشهد وقف کرد. مُهرِ شخصیِ نادر، که در سندِ وقف در ژوئن ۱۷۳۲ م محفوظ است، نشان‌دهندهٔ وفاداریِ بی‌نظیرِ شیعی‌اش در آن زمان است: «لا فَتیٰ الّا علی لا سَیف الّا ذُوالْفَقار/ نادرِ عصرم ز لطفِ حق غلامِ هشت و چار».[۱۰۶]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
تهماسب حضورِ نادر در خراسان را فرصتی برای خود برای حمله به عثمانی‌ها پنداشت و نبردهای فاجعه‌باری را در فاصلهٔ جمادی‌الثانی ۱۱۴۳ تا رجب ۱۱۴۴ ه‍.ق/ژانویه ۱۷۳۱ تا ژانویه ۱۷۳۲ م پی گرفت.[۱۰۷] شاه پس از انتصابِ حاکمِ خودش به‌جای حاکمِ نادر در تبریز، در بهار ۱۱۴۳ ه‍.ق/۱۷۳۱ م به ایروان لشکر کشید. اندکی بعد، احمد پاشا حاکمِ عثمانیِ بغداد، با تسخیرِ کرمانشاه، نیروهای تهماسب را در نزدیکیِ همدان منهدم کرد؛[۱۰۸][۱۰۹] و درواقع عثمانی بخشِ اعظمی از قلمرویی را که به‌تازگی توسط نادر باز پس گرفته شده بود را دوباره به دست آوردند.[۱۱۰] شاه به اصفهان بازگشت[۱۱۱] محمود یکم عثمانی (حک. ۱۷۵۴–۱۷۳۰ م) با تهماسب عهدنامهٔ صلحی منعقد کرد که به عثمانی‌ها اجازه داد تا گرجستان، ارمنستان و سرزمین‌های شمالی رود ارس را حفظ کنند، درحالی‌که تبریز، همدان و کرمانشاه را برگرداندند تا از خشمِ نادر برکنار باشند.[۱۱۲][۱۱۳] سه هفته بعد، روسیه و ایران عهدنامهٔ رشت را امضا کردند که در آن روسیه، با سعی در ترغیبِ ایران علیه عثمانی‌ها، توافق کرد که از قلمرو ایران که در دههٔ ۱۷۲۰ م توسط روسیه اشغال و ضمیمه شده بود، خارج شود،[۱۱۴] و گیلان را واگذار کند. باکو و دربند باید در تصرف باقی می‌ماندند تا زمانی که ایران سرزمین‌های خود در آن سوی اَرَس را از عثمانی بازپس گیرد.[۱۱۵]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
هنگامِ عزیمتِ نادر به فراه، نسخه‌ای از پیمانِ تهماسب با عثمانی بدو رسید. نادر به هرات بازگشت و دو پیامِ تهدیدکننده به سلطان محمود و احمدپاشا، و یکی از معتمدان خویش را نزد تهماسب فرستاد تا وی را سرزنش کند. او در یک اعلامیهٔ عمومی، معاهده با عثمانی را نکوهش کرد که با این عهدنامهٔ ننگین که ایران را زیر سلطهٔ یک قدرتِ سنی می‌برد، به احساساتِ شیعیان اهانت کرده‌است.[۱۱۶] ۷ ذیحجهٔ ۱۱۴۴ ه‍.ق/پایان ماه مهٔ ۱۷۳۲ م، نادر با ۸۰٬۰۰۰ سواره و ۴۰٬۰۰۰ پیاده به سوی تهران و سپس اصفهان حرکت کرد. در ۴ ربیع‌الاول ۱۱۴۵ ه‍.ق/۲۵ اوت ۱۷۳۲ وارد اصفهان شد و برای ادای احترام به تهماسب همراه با ۳٬۰۰۰ سرباز به باغ‌های سعادت‌آباد رفت.[۱۱۷] او با طرح‌ریزی برنامه‌ای، مشروعیتِ تهماسب را به چالش کشید و با نمایشِ مستی او به درباریان و نزدیکانِ تهماسب، او را فاقدِ شایستگیِ سلطنت معرفی، و پیشنهاد کرد تا فرزندِ شیرخوارِ تهماسب، عباس را به جانشینی او بگمارند. در ۱۷ ربیع‌الاول ۱۱۴۵ ه‍.ق/۷ سپتامبر ۱۷۳۲ م، عباس به سلطنت منصوب شد و نادر «نایبُ‌السَّلطنه» لقب گرفت. تهماسب به‌همراه نزدیکانش تحت‌الحفظ به مشهد فرستاده شد.[۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰] نادر اکنون لقبِ «تهماسب‌قلیِ» خویش را رها کرد و عنوان‌های نیابت‌سلطنتیِ «وکیلُ‌الدّوله» و «نایبُ‌السَّلطَنه» را برگزید.[۱۲۱]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
نایب‌السّلطنهٔ کنونیْ نادر، مبارزات خود علیه عثمانی را از سر گرفت. وی پس از یک دور پیروزیِ قاطع، که با سفرهای کوتاه برای فرونشاندنِ شورش‌ها در فارس و بلوچستان کسب شد،[۱۲۲] در ۲۹ ربیع‌الثانی ۱۱۴۵ ه‍.ق/۱۹ اکتبر ۱۷۳۲ م، نادر از اصفهان خارج شد تا ایل بختیاری را به‌خاطر کشتنِ حاکمِ منصوبِ نادر تنبیه کند. بختیاری‌ها در قلعه‌ای کوهستانی در زاگرس در جنوب غربی اصفهان مستقر شدند. نادر فرمان داد تا ۳٬۰۰۰ خانوارِ بختیاری به خراسان کوچانده شوند. او برای طایفهٔ زند نیز تنبیهی در نظر گرفت. زندها در هنگام اشغالِ ایران توسط افغان‌ها، در جنوبِ کرمانشاه آشوب کرده بودند. تنبیه نادر برای آنان، اعدام ۵۰۰ تن از سران‌شان و به بردگی فروختنِ زنان و فرزندان‌شان بود.[۱۲۳]
 
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,776
38,213
مدال‌ها
25
پس از تنبیهِ بختیاری‌ها و زندها نادر حرکتش را به‌سوی جنوب و کرمانشاه که به‌دست عثمانی‌ها اشغال شده بود، ادامه داد.[۱۲۴] او از میان استحکاماتِ دفاعیِ ایجادشده توسط عثمانی در غربِ کرمانشاه عبور کرد،[۱۲۵] عثمانی‌ها ابتدا مقاومتِ اندکی کردند و سپس عقب نشستند. در ۲۲ جمادی‌الثانی ۱۱۴۵ ه‍.ق/۱۰ دسامبر ۱۷۳۲ م، نادر با ۸۰٬۰۰۰ نیرو به سوی مرزِ عثمانی حرکت کرد تا به بغداد برود.[۱۲۶] این اقدام تلاشی برای بازگرداندنِ مفادِ عهدنامهٔ زهاب (۱۰۴۹ ه‍.ق/۱۶۳۹ م) بود، زیرا این کشور خواستارِ احیای مرزهای پیش‌بینی‌شده در آن زمان، مبادلهٔ زندانیان، و حمایتِ عثمانی از همهٔ زائرانِ ایرانیِ حَجّ بود. سلطانِ عثمانی آن را تصویب نمی‌کرد، زیرا اختلافات بر سرِ کنترلِ بخش‌هایی از قفقاز ادامه داشت، و بدین‌ترتیب خصومت‌های متناوب ادامه یافت.[۱۲۷] او تصمیم داشت با تهدیدِ بغداد، عثمانی‌ها را وادارد که سرزمین‌های اشغالی در آذربایجان و قفقاز را بازگردانند. او ابتدا در ژانویهٔ ۱۷۳۳ م بغداد را محاصره کرد.[۱۲۸][۱۲۹] احمدپاشا کوشید تا مانع عبورِ نیروهای ایرانی از دِجله شود و محاصرهٔ نادر تکمیل نشود؛ بنابراین توپخانه را در ساحل غربیِ دجله تقویت کرد. نادر تصمیم گرفت از این مانع عبور کند و برای آن با استفاده از تنه‌های نَخل و مَشک‌های پرشده از باد، پُلی درست کرد. نیروهای نادر شامل ۸۰٬۰۰۰ سوار و ۲۰٬۰۰۰ پیاده بودند اما توپِ سنگینِ کافی نداشتند تا دیوار بغداد را بکوبند ازاین‌رو نادر تصمیم گرفت تا با ادامهٔ محاصره، ساکنانِ بغداد از گرسنگی تسلیم شوند. احمدپاشا در پایان ماهِ محرم ۱۱۴۶ ه‍.ق/۱۳ ژوئیهٔ ۱۷۳۳ م، برای مذاکره اقدام کرد اما چند روز پس از آن، خبر نزدیک شدن توپال عثمان پاشا با ۸۰٬۰۰۰ سرباز و ۶۰ قبضه توپ رسید. احمدپاشا قبل از اینکه نیروهای عثمانی تحت فرماندهیِ توپال عثمان پاشا به شهر نزدیک شوند، پیروز شد.[۱۳۰] نادر ۱۲٬۰۰۰ سرباز را به فرماندهی محمدخان بلوچ بر محاصرهٔ بغداد باقی گذاشت و با دیگر نیروهای خویش به مقابله با توپال عثمان رفت. در ۷ صفر ۱۱۴۶ ه‍.ق/۱۹ ژوئیهٔ ۱۷۳۳ م، نبرد آغاز شد و سرانجام پس از ساعت‌ها جنگیدن، سپاهیانِ نادر شکست خوردند و عقب نشستند.[۱۳۱][۱۳۲][۱۳۳] نادر در این نبرد ۳۰٬۰۰۰ تن از نیروهایش را از دست داد. عثمانی‌ها نیز ۲۰٬۰۰۰ نیرو از دست دادند. پس از رسیدن خبرِ شکستِ نیروهای نادر به احمدپاشا، وی به نیروهای ایرانی محاصره‌کنندهٔ بغداد حمله بُرد. تعدادی همراه با محمدخان بلوچ گریختند اما بیشترشان کشته یا اسیر شدند.[۱۳۴] نادر در رجب ۱۱۴۶ ه‍.ق/دسامبر ۱۷۳۳ م با احمدپاشا پیمانِ جدیدی را امضا کرد.[۱۳۵]
 
بالا پایین