کمی در مورد شخصیتهای مکمل و فرعی نیز صحبت کنیم. lady Dimitrescu که قبل از عرضه و به دلیل تریلرهای مختلف بسیار جنجال به پا کرد و به یکی از مهمترین شخصیتهای بازی تبدیل شده بود، برخلاف تصور عموم حضور نسبتا کوتاهی در نسخهی Village دارد. این مسئله نشان میدهد که کپکام هیچگاه تصور نمیکرد که Lady Dimitrescue بتواند به موضوعی پرحاشیه و داغ میان مخاطبان تبدیل گردد وگرنه حتما نقش پررنگتری از او شاهد میبودیم.
در Resident Evil Village شاهد NPCهای بیشتری نسبت به نسخههای قبل هستیم اما نکته اینجاست اکثر این شخصیتهای فرعی حضوری مقطعی و کوتاه دارند و فقط برای روایت اتفاقات خاص در داستان بازی گنجانده شدهاند که صدالبته این مسئله به هیچوجه نکتهای منفی به شمار نمیرود.
در بین شخصیتهای فرعی Heisenberg را باید قویترین و پررنگترین شخصیت مکمل دانست. نه تنها صداپیشهی هایزنبرگ به شکل فوقالعادهای او را صداگذاری کرده، بلکه طراحی خاص شخصیت و چهرهی او در تبدیل شدن او به شخصیتی جذاب و به یاد ماندنی نقش مهمی ایفا کردهاند. در بین اربابان روستا که چهار نفر هستند (از جمله Lady Dimitrescue), هایزنبرگ را باید جذابترین آنها از لحاظ شخصیتپردازی دانست که از لحاظ داستانی نیز اهمیت بسیار بیشتری نسبت به سایرین دارد.
در این بین اما یک نکتهی آزاردهنده به چشم میخورد و آن سکانسهایی بود که در آن با آنتاگونیستهای اصلی بازی روبهرو میشدیم. از Lady Dimitrescu گرفته تا Heisenberg و Mother Miranda، این سکانسهای ملاقات و صحبت با آنتاگونیستها بسیار کلیشهای و غیرمنطقی هستند و باید بگویم به شکل ضعیفی طراحی شدهاند. مانند همیشه شاهد سکانسهایی هستیم که آنتاگونیست مورد نظر با وجود اینکه به قدرتمند و خطرناک بودن پروتاگونیست اذعان میکند، به شکل احمقانهای او را رها میکند و یا برای قتل او نقشهای احمقانه طراحی میکند. جدی بودن و سیاهی داستان و درون مایهی بازی متأسفانه به خاطر این سکانسها کمی ارزش خود را از دست داده است. متاسفانه به علت اسپویل نکردن اتفاقات مهم، از ذکر اطلاعات دقیقتر معذورم اما اگر خودتان بازی را تجربه کنید به این نکته به خوبی پی خواهید برد.
اما روی هم رفته بخش داستانی بازی Resident Evil Village عملکرد بسیار فوقالعاده و رضایتبخشی را ارائه داده است. از داستان جذاب که پر است از راز و رمزهای غافلگیر کننده گرفته، تا شخصیتپردازی جذاب شخصیتهای مکمل که به خوبی در خدمت روایت داستان قرار گرفتهاند. تنها نقطه ضعف بخش داستانی که شاید بتوان گفت نقطه ضعف کوچکی نیز هست همان چیزی است که کمی قبلتر به آن اشاره کردم. سکانسهای ملاقات و تعاملات با آنتاگونیستها میتوانست بسیار منطقیتر و اصولیتر طراحی شود چرا که حرفهای آنتاگونیستها با اعمال آنها تقریبا هیچ همخوانی با یکدیگر ندارند. دوباره این نکته را میگویم که شاید با خواندن این نکته کمی گیج شوید اما اگر خودتان بازی را تجربه کنید متوجه منظور من خواهید شد.