;FOROUGH
سطح
5
「 مدیر ارشد فرهنگ و هنر 」
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- Apr
- 10,024
- 16,061
- مدالها
- 7
همراه با جیمز و ناتالیا، از دفتر که در طبقه چهارم ساختمان واقع شدهبود، بیرون رفتیم. طبقههای دیگر هم متعلق به تیمهای مختلف تحقیقاتی بود، اما طبقه ما، که تیم تحقیقاتی جنایی و گمشدگان بود، به تازگی با وقوع حادثهای ناراحتکننده، پراکنده شدهبود. لارا، یکی از اعضای تیم، در همین ساختمان مورد تعرض قرار گرفته بود و تیم بهسرعت در حال تجزیه و تحلیل این حادثه بود.
به دلیل خرابی آسانسور، ما از پلهها پایین میرفتیم. هر قدمی که بر میداشتیم، همانطور که ذهنمان درگیر واقعیت وحشتناک بود، یک نوع لرزش در بدنهایمان احساس میشد. اینکه فردی، درست در شبی که ما تنها تیم تحقیقاتی در ساختمان بودیم، بر اثر سقوط از ساختمان جان خود را از دست دادهبود، خبر وحشتناکی بود. تمام این تغییرات و اتفاقات پس از آن، ما را در موقعیتی قرار میداد که هر لحظه احساس تهدید میکردیم. این اتفاق نمیتوانست بدون پیامد باشد و نگرانیهای فراوانی در دلهای ما نشسته بود.
همهچیز در این ساختمان به قدری سرد و بیروح بود که مرگ خود را به نوعی طبیعی و عادی میساخت. اما آن مرگ، دقیقاً آنجا، مقابل این ساختمان، به شدت فرق میکرد! هر چه به طبقه پایینتر که میرسیدیم، سکوت سنگینتر و فضا تراژیکتر میشد.
دفتر تحقیقاتی، که در قلب پاریس و در محلهای فراموششده از زمان و مکان قرار داشت، بهخوبی از هیاهوی پاریس دور بود. ساختمان قدیمی با نمای سنگی و پنجرههای مستطیلشکلش، در زیر نور کم و نارنجی لامپهای خیابانی که در فاصلههای نامنظم میدرخشیدند، این ساختمان قدیمی با گوشههای پوسیده و دیوارهای فرسوده به سادگی از هر نظر قدرت سکوت و تاریخ را در خود پنهان کردهبود.
به دلیل خرابی آسانسور، ما از پلهها پایین میرفتیم. هر قدمی که بر میداشتیم، همانطور که ذهنمان درگیر واقعیت وحشتناک بود، یک نوع لرزش در بدنهایمان احساس میشد. اینکه فردی، درست در شبی که ما تنها تیم تحقیقاتی در ساختمان بودیم، بر اثر سقوط از ساختمان جان خود را از دست دادهبود، خبر وحشتناکی بود. تمام این تغییرات و اتفاقات پس از آن، ما را در موقعیتی قرار میداد که هر لحظه احساس تهدید میکردیم. این اتفاق نمیتوانست بدون پیامد باشد و نگرانیهای فراوانی در دلهای ما نشسته بود.
همهچیز در این ساختمان به قدری سرد و بیروح بود که مرگ خود را به نوعی طبیعی و عادی میساخت. اما آن مرگ، دقیقاً آنجا، مقابل این ساختمان، به شدت فرق میکرد! هر چه به طبقه پایینتر که میرسیدیم، سکوت سنگینتر و فضا تراژیکتر میشد.
دفتر تحقیقاتی، که در قلب پاریس و در محلهای فراموششده از زمان و مکان قرار داشت، بهخوبی از هیاهوی پاریس دور بود. ساختمان قدیمی با نمای سنگی و پنجرههای مستطیلشکلش، در زیر نور کم و نارنجی لامپهای خیابانی که در فاصلههای نامنظم میدرخشیدند، این ساختمان قدیمی با گوشههای پوسیده و دیوارهای فرسوده به سادگی از هر نظر قدرت سکوت و تاریخ را در خود پنهان کردهبود.
آخرین ویرایش: