جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار نیما یوشیج

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Mr. Sarmast با نام نیما یوشیج ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 567 بازدید, 38 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع نیما یوشیج
نویسنده موضوع Mr. Sarmast
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
می‌تراود مهتاب


می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

نیست یک دم شکند خواب به چشم ک.س و لیک

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند




نگران با من استاده سحر

صبح می‌خواهد از من

کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر

در جگر خاری لیکن

از ره این سفرم می‌شکند




نازک‌آرای تن ساق گلی

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا به برم می‌شکند




دست‌ها می‌سایم

تا دری بگشایم

به عبث می‌پایم

که به در ک.س آید


در و دیوار به هم ریخته‌شان

بر سرم می‌شکند




می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

مانده پای‌آبله از راه دراز

بر دم دهکده مردی تنها

کوله‌بارش بر دوش

دست او بر در، می‌گوید با خود:


غم این خفته‌ی چند


خواب در چشم ترم می‌شکند
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
سیولیشه


تی تیک تی تیک

در این کران ساحل و به نیمه شب

نک می‌زند «سیولیشه» روی شیشه


به او هزار بار ز روی پند گفته ام

که در اطاق من ترا نه جا برای خوابگاست

من این اطاق را به دست هزار بار رفته ام

چراغ سوخته هزار بر لبم

سخن به مهر دوخته


ولیک بر مراد خود

به من نه اعتناش او

فتاده است در تلاش او

به فکر روشنی کز آن

فریب دیده است و باز

فریب می‌خورد همین زمان




به تنگنای نیمه شب که خفته روزگار پیر

چنان جهان که در تعب، کوبد سر، کوبد پا



تی تیک تی تیک

سوسک سیا

سیولیشه

نک می‌زند

روی شیشه

 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
خانه‌ام ابریست


خانه‌ام ابریست

یکسره روی زمین ابری ست با آن

از فراز گردنه خرد و خراب و مسـ*ـت


باد می‌پیچد

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!


آی نی زن که تو

را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟


خانه‌ام ابریست اما

ابر بارانش گرفته ست


در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره


و همه دنیا خراب و خرد از باد است

و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود

راه

خود را دارد اندر پیش
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
مانلی


من به راه خود باید بروم

ک.س نه تیمار مرا خواهد داشت

در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار

گرچه گویند نه

اما

هرکس تنهاست


آن که می‌دارد تیمار مرا، کار من است

من نمی‌خواهم درمانم اسیر

صبح وقتی که هوا شد روشن

هرکسی خواهد دانست و بجا خواهد آورد مرا


که در این پهنه‌ور آب،

به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
داروگ


خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه


گر چه می‌گویند: « می‌گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران»


قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟


بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه تاریک من که ذره‌ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می‌ترکد

ـ چون دل یاران که در هجران یاران ـ


قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
گل زودرس


آن گل زودرس چو چشم گشود

به لب رودخانه تنها بود


گفت دهقان سالخورده که : حیف که چنین یکه بر شکفتی زود

لب گشادی کنون بدین هنگام

که ز تو خاطری نیابد

سود


گل زیبای من ولی مشکن

کور نشناسد از سفید کبود

نشود کم ز من بدو گل گفت

نه به بی موقع آمدم پی جود


کم شود از کسی که خفت و به راه

دیر جنبید و رخ به من ننمود


آن که نشناخت قدر وقت درست

زیرا این طاس لاجورد چه جست؟
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
ترا من چشم در راهم


ترا من چشم در راهم

شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم


ترا من چشم در راهم

شباهنگام

در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند


در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم

ترا من چشم در راهم
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
ری‌را


«ری را»... صدا می‌آید امشب

از پشت « کاچ» که بند آب

برق سیاه تابش تصویری از خراب

در چشم می‌کشاند


گویا کسی است که می‌خواند

اما صدای آدمی این نیست

با نظم هوش ربایی من

آوازهای آدمیان را شنیده ام

در گردش شبانی سنگین؛


زاندوه های من

سنگین تر

و آوازهای آدمیان را یکسر

من دارم از بر


یکشب درون قایق دلتنگ

خواندند آنچنان؛

که من هنوز هیبت دریا را

در خواب

می بینم

ری را. ری را...
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
قصه رنگ پریده (برای دل‌های خونین)


من ندانم با که گویم شرح درد

قصه رنگ پریده، خون سَرد


هرکه با من همره و پیمانه شد

عاقبت شیدا دل و دیوانه شد


قصه‌ام عشاق را دلخون کند

عاقبت خواننده را مجنون کند


آتش عشق ست و گیرد در کسی

کاو، ز سوز عشق می‌سوزد بسی...
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
قلعه سقریم


مانده‌ام از حکایتِ شبِ بیم

بارک الله احسن التقویم


چه به خوابی گران در افتادم

کاروان رفت و چشم بگشادم


از نگه دیده‌ام نجست سراغ

سحر آمد به یاوه سوخت چراغ


گرم بودم چو با نوای و سرود

رفت از من هر آنچه بود و نبود


دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد


گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید


تا جهان نقشبندِ خانه ماست

کم ک.س آید به کاردانی راست..
 
بالا پایین