جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار نیما یوشیج

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Mr. Sarmast با نام نیما یوشیج ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 562 بازدید, 38 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع نیما یوشیج
نویسنده موضوع Mr. Sarmast
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
گفتم زخ تو گفت به گل می‌ماند

گفتم لب تو گفت به مل می‌ماند

گفتم قد من گفت به پیش گل و مل

ز اینسان که خم آورده به پل می‌ماند
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
یک چند به گیر و دار بگذشت مرا

یک چند در انتظار بگذشت مرا

باقی همه صرف حسرت روی تو شد

بنگر که چه روزگار بگذشت مرا
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
ز شعرم خلقی بهم انگیخته‌ام

خوب و بدشان بهم درآمیخته‌ام

خود گوشه گرفته‌ام تماشا را

کآب در خوابگه مورچگان ریخته‌ام
 
موضوع نویسنده

Mr. Sarmast

سطح
0
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Jul
600
1,114
مدال‌ها
1
می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
 

حیفآ؛

سطح
1
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Feb
1,024
4,593
مدال‌ها
3
نام اثر
چشمه

نام صاحب اثر
نیما یوشیج

قرن
معاصر

🌸 ☘️

گَشت یکی چشمه ز سنگی جدا
غُلغله زن ، چهره نما ، تیزپا

گه به دهان ، بر زده کف ، چون صدف
گاه چو تیری که رود بر هدف

گفت:در این معرکه ، یکتا منم
تاج سرِ گُلبن و صحرا ، منم

چون بِدَوَم ، سبزه در آغوش من
بوسه زند بر سر و بر دوش من

چون بگشایم ز سر مو ، شِکَن
ماه ببیند رخ خود را به من

قطره بارآن که در افتد به خاک
زو بدمد بس گهُر تابناک

در بر من ، ره چو به پایان برد
از خجلی سر به گریبان برد

ابر ز من ، حامل سرمایه شد
باغ ز من صاحب پیرایه شد

گُل به همه رنگ و برازندگی
می کند از پروتو من زندگی

در بُنِ این پرده نیلوفری
کیست کند با چو منی همسری؟
...​
 

وفا

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,275
1,049
مدال‌ها
2
قراره تو این تایپیک به اشعار شاعر بنام ایران نیما یوشیج بپردازیم🕊🤍🌱
 

وفا

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,275
1,049
مدال‌ها
2
"می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم"



"از شعرم خلقی بهم انگیخته‌ام

خوب و بدشان بهم درآمیخته‌ام

خود گوشه گرفته‌ام تماشا را

کآب در خوابگه مورچگان ریخته‌ام"




"یک چند به گیر و دار بگذشت مرا

یک چند در انتظار بگذشت مرا

باقی همه صرف حسرت روی تو شد

بنگر که چه روزگار بگذشت مرا"
 

وفا

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,275
1,049
مدال‌ها
2
"گفتم رخ تو گفت به گل می‌ماند

گفتم لب تو گفت به گل می‌ماند

گفتم قد من گفت به پیش گل و مل

ز اینسان که خم آورده به پل می‌ماند"



"قلعه سقریم

مانده‌ام از حکایتِ شبِ بیم

بارک الله احسن التقویم

چه به خوابی گران در افتادم

کاروان رفت و چشم بگشادم

از نگه دیده‌ام نجست سراغ

سحر آمد به یاوه سوخت چراغ

گرم بودم چو با نوای و سرود

رفت از من هر آنچه بود و نبود

دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد

گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید

تا جهان نقشبندِ خانه ماست

کم ک.س آید به کاردانی راست…"
 

وفا

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,275
1,049
مدال‌ها
2
می‌تراود مهتاب

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

نیست یک دم شکند خواب به چشم ک.س و لیک

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند

نگران با من استاده سحر

صبح می‌خواهد از من

کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر

در جگر خاری لیکن

از ره این سفرم می‌شکند

نازک‌آرای تن ساق گلی

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا به برم می‌شکند

دست‌ها می‌سایم

تا دری بگشایم

به عبث می‌پایم

که به در ک.س آید

در و دیوار به هم ریخته‌شان

بر سرم می‌شکند

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

مانده پای‌آبله از راه دراز

بر دم دهکده مردی تنها

کوله‌بارش بر دوش

دست او بر در، می‌گوید با خود:

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند
 

وفا

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,275
1,049
مدال‌ها
2
خانه‌ام ابریست

خانه‌ام ابریست

یکسره روی زمین ابری ست با آن

از فراز گردنه خرد و خراب و مسـ*ـت

باد می‌پیچد

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!

آی نی زن که تو

را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

خانه‌ام ابریست اما

ابر بارانش گرفته ست

در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره

و همه دنیا خراب و خرد از باد است

و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود

راه خود را دارد اندر پیش
 
بالا پایین