دلنوشته {هاوار آوار} ثر •الهام کاربر انجمن رمان بوک•

[- گیتی -]

زرد
نه زعفران خراسان
و نه زردچوبه‌ی اعلا نیست
زرد
رنگ ماتم زده‌ی خانه‌ی ماست!
سفره‌ی خالی جمع می‌شود
و پاک می‌شود
و ما جمع می‌شویم
و پاک می‌شویم ...

 

[- گیتی -]

خواهرم پایین دامنم را می‌گیرد
و بهانه می‌گیرد
و نامفهوم حرف می‌زند.
به در خانه اشاره می‌کند
و شکسته شکسته می‌گوید:
ماما...ماما...
ماما تاب .... .

 

[- گیتی -]

رنگم می‌پرد
و خواهرم می‌پرد
و شکسته شکسته:
ماما تاب
ماما تاب!

 

[- گیتی -]

مردمکم می‌لرزد
و دستانم می‌لرزد
و پاهایم می‌لرزد
و انگار زمین هم می‌لرزد...!
خونی نریخته
و، بوی خون می‌آید

 

[- گیتی -]

پنکه‌ی از سقف آویخته
نقشه‌ی انتقام ریخته!
با دو دست خالی‌ام بر سرم می‌کوبم
و جیغ می‌کشم
و خواهرم می‌خندد و تکرار می‌کند:
ماما تاب...ماما تاب!

 

[- گیتی -]

همسایه‌ها جمع می‌شوند
و اشک‌ها جمع می‌شوند
و خاطرات مادرم جمع می‌شوند!
کسی در من می‌میرد،
و آه که بوی خون می‌آید
و آه که بوی خاک می‌آید... .

 

[DLNZ]

«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]​