جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {هزیمت} اثر•فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ~Fateme.h~ با نام {هزیمت} اثر•فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 246 بازدید, 11 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {هزیمت} اثر•فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ~Fateme.h~
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ~Fateme.h~
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
عنوان: هزیمت
ژانر: تراژدی، اجتماعی
نویسنده: فاطمه‌سلمانی
عضو دفتر نظارت ادبی دوم
مقدمه:
آه از این ژانرِ تلخِ هزیمت که ترس را چون زنجیری سنگین به اعماق جان‌ها می‌کشد و روح‌ها را در تیرگی فرو می‌برد. مزه‌ی تلخِ غم و اندوه در این جماعتِ محزون، همچون نقطه‌ی آغازینِ طوفانی است که هزیمت‌هایی واژگون و فاجعه‌آمیز را به‌ دنبال می‌آورد؛ طوفانی که در درون خود، همه‌ی امیدها را می‌شکند و به تلاطم در می‌آورد.
این همان جنگ شکست‌ خورده‌ای است که ما انسان‌ها در سکوتش غرق هستیم؛ جنگی بی‌زره و بی‌درک، که مشکلات را همچون سایه‌ای پنهان می‌سازد.
(هزیمت: شکست سنگین، از دست‌دادن اُمید)
*این اثر در مسابقه پیشواز شرکت داده شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,048
2,289
مدال‌ها
2
1683008322482-1-png.186054

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقد شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ دهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید
در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
عمری را در بند رنج‌های نهان زیستیم، در میان مردمانی که صدایشان خاموش و دل‌هایشان تهی از فریاد حقیقت بود. غم را در سی*ن*ه‌ی‌مان به گنجی پنهان بدل کردیم، بی‌آنکه زبان به بیانش گشاییم. ما همان جماعت‌ایم که غم را همچون افیونی شیرین می‌طلبیم و آن را چون ویروسی ناپیدا در شریان‌های اجتماع جاری می‌سازیم، در حالی که خود غافلیم از آنچه در دل‌های بی‌صدا می‌کاشتیم. هر واژه‌مان چون تیغی نهان در پوستِ آرامش، ریشه‌های اندوه را در تاریکی ذهن‌ها فرو می‌برد و در هر نگاه‌مان، زخمی بی‌صدا از دردهایی که هیچ‌گاه بیان نخواهند شد، نهفته است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
ما در این میان، در جستجوی آرامش، خود را در گرداب دردی تازه غرق می‌کنیم؛ در حالی که هرلحظه از دیروز، در دل‌مان زخم‌های عمیق‌تری می‌کارد. چرا در دام بخشش گرفتاریم و در زهر یاد، زخم‌های دیروز را می‌چشیم؟ چرا در دل خود، زخمی که نمی‌خواهد شفا یابد را می‌پرورانیم؟ چه نیازی به این بازی تکراری است؟ که می‌گوییم« می‌بخشم»، اما در عمق جان« فراموش نمی‌کنم»! آیا نمی‌بینیم که این خود سمّی است که از همان رگ‌های خود می‌خوریم؟ چرا نمی‌گوییم« فراموش می‌کنم، اما نمی‌بخشم»؟ آیا در این تناقض‌ها جز خود را فریب می‌دهیم؟ در حالی که یادآوری اشتباهات دیگران، جز باز کردن زخم‌های خود و بیشتر رنجاندنمان نیست.
 
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
چرا باید در این کلاف سردرگم کهنه، با دستان خود گرفتار بمانیم؟ زندگی همچون دریایی بی‌کران است که امواج آن در هر لحظه ما را از ساحل آرامش دور می‌سازد. در این آشفته‌بازار، ما بی‌وقفه در جستجوی معنا و هدفی بزرگ‌تر از خود هستیم، اما گاهی به نظر می‌رسد که هر قدمی که برمی‌داریم، ما را بیشتر در اعماق ابهام و بی‌هدفی فرو می‌برد. این فرایند نه از فشار بیرونی، بلکه نتیجه‌ی تصمیمات و انتخاب‌هایی است که خودمان در مسیر زمان اتخاذ کرده‌ایم. در میان این کشاکش‌های درونی، ما خود را در دامی می‌یابیم که با دست خود تنیده‌ایم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
هر گفتار، هر عمل و هر اندیشه‌ای که از دل‌مان برمی‌آید، گویی ما را به جایی می‌برد که در آن دچار تردید و ندامت می‌شویم. در این لحظه‌ها، به جای آن‌که به عمق درون خود بنگریم، به راحتی انگشت اتهام را به سوی دیگران نشانه می‌رویم، در حالی که واقعیت این است که تمامی این درگیری‌ها و آشفتگی‌ها محصول انتخاب‌های خود ماست. ما در جستجوی آزادی هستیم، اما شاید آن‌چنان که باید درک نکرده‌ایم که آزادی تنها از درون خود ما ممکن است. ما خود را در دام‌هایی که خود با دقت چیده‌ایم گرفتار کرده‌ایم، و در پی‌ آن‌چه گمان می‌کنیم راه رهایی است، به جستجوی راه‌حل‌هایی در دنیای بیرون می‌پردازیم، غافل از این‌که تمامی آن‌چه به آن نیاز داریم، در درون خود ما نهفته است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
هنگامی که در چالش‌های موجود در زمان حال فرو می‌رویم و از تغییر گذشته عاجزیم، به درک عمیق‌تری از حقیقت می‌رسیم؛ درد و رنجی که تجربه می‌کنیم، نه از بیرون به ما تحمیل شده، بلکه بازتابی از انتخاب‌ها و افکار خود ماست. در میان این افکار درهم‌ریخته و بی‌ثبات، گویی همه چیز در یک دور باطل به چرخش درآمده است؛ گویی هر کجا که می‌رویم، گودال‌های عمیقی از انتخاب‌های نادرست خود را می‌بینیم که ما را به درون خود می‌کشند. هر قدمی که برمی‌داریم، انگار دوباره به جایی برمی‌گردیم که آغازش کرده‌ایم، گویی آنچه به‌طور ناخواسته ساخته‌ایم، همواره ما را در دام خود گرفتار می‌کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
و این همان تراژدی‌ست که در بطن آن، بشر خود را در میان مسیری پیچیده و مبهم می‌یابد. در جست‌وجوی آزادی، همچنان گرفتاریم. ما در دل دنیای بیرون می‌دویم، آن‌چنان که فکر می‌کنیم در جست‌وجوی گنجی بی‌همتا هستیم، در حالی که در کنار خود، در دل درون خود، گنجی پنهان است که قادر است تمامی گره‌ها را بگشاید. گنجی از نوعی شجاعت که توان رویارویی با دردها و رنج‌های گذشته را در خود دارد، گنجی که آزادی را از درون خویش می‌سازد. اما آیا این شجاعت را داریم؟ آیا می‌توانیم به اندازه‌ای عمیق خود را بشکافیم که حقیقت پنهان در درون را بیابیم؟ هزیمت، این کلمه به ظاهر کوچک، اما عمیق‌ترین پیچش‌ها را در خود دارد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
در دل هزیمت است که انسان‌ها با شکست‌های خود روبه‌رو می‌شوند، نه شکست‌هایی که از بیرون به آن‌ها تحمیل شده، بلکه شکست‌هایی که خود در دل ناخودآگاه خود پرورده‌اند. این شکست‌ها مانند طوفانی عظیم در دل دریا، ما را به ساحل ناخواسته‌ای هدایت می‌کنند؛ ساحلی که در آن، از خودمان می‌پرسیم: «چه شد؟ چرا به این نقطه رسیدم؟» و هر بار به دنبال آن، پاسخ‌های دیگری می‌یابیم که بیشتر سوالات و ابهام‌ها را به ذهن می‌آورد. دست‌نیافتن به درک درست از خود، همواره منجر به رنج و درد می‌شود. انسان‌ها در این دنیای پر از سر و صدا، به‌جای بازگشت به درون خود، تنها به محیط پیرامون خود می‌نگرند و گمان می‌کنند که رهایی در آنجا پنهان است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
اما حقیقت تلخ این است که هر رنجی که در بیرون می‌بینیم، بازتابی از درونی است که آن را نادیده گرفته‌ایم. مثل آینه‌ای که در آن صورت خود را می‌بینیم، اما نمی‌خواهیم آن را بپذیریم. در این فرآیند، انسان در پی جست‌وجوی آرامش، خود را در برابر هزیمت قرار می‌دهد. این هزیمت، چیزی جز رویارویی با خود نیست. زمانی که دیگر هیچ چیزی از دنیای بیرون نمی‌تواند گره‌های درونی را باز کند، تنها چیزی که باقی می‌ماند، خودِ انسان است. تنها در آن لحظات، زمانی که شکوه و جلال دنیا از دست می‌رود، شاید بتوانیم حقیقتی تلخ و وحشتناک را درک کنیم: «ما خود علت این همه درد و رنج هستیم.»
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین