جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {هزیمت} اثر•فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ;FOROUGH با نام {هزیمت} اثر•فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 539 بازدید, 11 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {هزیمت} اثر•فاطمه‌سلمانی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ;FOROUGH
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ;FOROUGH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
عنوان: هزیمت
ژانر: تراژدی، اجتماعی
نویسنده: فاطمه‌سلمانی
عضو دفتر نظارت ادبی دوم
مقدمه:
آه از این ژانرِ تلخِ هزیمت که ترس را چون زنجیری سنگین به اعماق جان‌ها می‌کشد و روح‌ها را در تیرگی فرو می‌برد. مزه‌ی تلخِ غم و اندوه در این جماعتِ محزون، همچون نقطه‌ی آغازینِ طوفانی است که هزیمت‌هایی واژگون و فاجعه‌آمیز را به‌ دنبال می‌آورد؛ طوفانی که در درون خود، همه‌ی امیدها را می‌شکند و به تلاطم در می‌آورد.
این همان جنگ شکست‌ خورده‌ای است که ما انسان‌ها در سکوتش غرق هستیم؛ جنگی بی‌زره و بی‌درک، که مشکلات را همچون سایه‌ای پنهان می‌سازد.
(هزیمت: شکست سنگین، از دست‌دادن اُمید)
*این اثر در مسابقه پیشواز شرکت داده شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
1683008322482-1-png.186054

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقد شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ دهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید
در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
ما در گیسوان زمان گرفتاریم، به دام اندوه‌های پنهان که در سکوت دل‌ها تنیده‌اند. در این عرصه‌ی خاموشی، بر قامت هر واژه‌امان زخمی نهفته است که هرگز نمی‌تواند به زبان آید. ما همان‌دسته‌ایم که غم را در سرزمین دل‌ها چون افیونی تلخ و در عین حال شیرین در آغوش می‌کشیم، بی‌آنکه بدانیم چه زهرهایی در شریان‌های این جامعه جاری‌ست. همچنان که به جست‌وجوی حقیقت می‌پردازیم، آن را در لابه‌لای کلمات گم می‌کنیم، زیرا در خود غرقیم و از جهانی که در کنارمان در خاموشی و بی‌خبری می‌سوزد، غافلیم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
هر سخن‌مان همچون شمشیری پنهان در قلاف آرامش، در تاریکی روح‌ها فرومی‌رود، بی‌آنکه ردی از خود بر جای بگذارد. در هر نگاه‌مان، دریایی از دردهای بی‌صدا موج می‌زند که هیچ‌گاه از ساحل لب‌ها عبور نمی‌کند. این دریای بی‌پایان، به مانند غباری بر آینه‌ دل‌ها نشسته و هیچ روشنی‌ای قادر به زدودن آن نیست. در این سرزمین، هر لبخندی رنگی از اشک پنهان دارد و هر سکوتی نغمه‌ای از فریادهای درون است که هرگز به گوش کسی نمی‌رسد. ما همان گروهی‌ایم که در میان سایه‌ها می‌رقصیم و درخت‌های خیالی را در دشت‌هایی خشک می‌کاریم، در حالی که از حقیقتی که در اعماق خود پنهان کرده‌ایم، بی‌خبریم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
در دل شب‌های بی‌صدا، در سکوتی که هر لحظه در آن دمی از رنج نهان است، نغمه‌ای از درد به گوش نمی‌رسد، اما در سی*ن*ه‌های خاموش، آن درد‌ها چون آتش زیر خاکستر، در سایه‌های بی‌پایان، در اوج خود فریاد می‌زنند. ما، در این میان، در جستجوی آرامش در وهمی بی‌پایان فرو می‌رویم؛ در حالی که هر لحظه از گذشتگان، در دل‌های زخمی‌مان داغ‌های تازه‌ای می‌سازد. چرا در چنبره‌ی بخشش اسیر می‌شویم، وقتی در میان زهر یاد، جراحات دیروز را همچنان لمس می‌کنیم؟ چه نیازی به این بازی دروغین است؟ که به زبان می‌گوییم «می‌بخشم»، اما در دل نه، «فراموش نمی‌کنم»!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
آیا نمی‌بینیم که این خود زهر نهان است، که از رگ‌های وجودمان به درون می‌ریزد؟ چرا نمی‌گوییم «فراموش می‌کنم، اما نمی‌بخشم»؟ مگر در این کشمکش‌ها جز خود را به فریب می‌کشیم؟ در حالی که تکرار یادآوری خطای دیگران، جز کاشتن بیشتر بذر درد و رنج در دل خود نیست. زندگی، همچون رودخانه‌ای بی‌کران، در جریان است. ما به نظاره‌گری ایستاده‌ایم، در ساحل‌های پر از سنگ، در انتظار اینکه شاید روزی، قطره‌ای از این آب شفاف به دلمان برسد. هر لحظه‌ای که می‌گذرد، همچون دانه‌ای در دل خاک، در بستر زمان می‌کارد خاطراتی که همچون ریشه‌های درختان بر دل ما می‌پیچند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
در دل شب، هر ستاره، همچون چشم‌هایی بی‌صدا، به ما می‌نگرند، در حالی که در دل خود به تاریکی‌ها می‌خندند. این شب‌ها، زمان به اندازه‌ی یک نفس طولانی می‌شود، و در همین نفس، هزاران واژه ناتمام در دل ما جاری می‌شود. شاید زندگی، تنها بازی‌ای باشد میان شب و روز، میان نور و سایه، و ما در این بازی، همچون پروانه‌ای در باد، در پی شعله‌ای از حقیقت می‌گردیم. هنگامی که در هزارتوی چالش‌های بی‌پایان زمان حال غرق می‌شویم و از دگرگونی‌های دیرین خود ناتوانیم، به ژرفای حقیقتی می‌رسیم که در میان مه‌های تاریک این مسیر پنهان است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
درد و رنجی که از دل هستی ما فوران می‌کند، نه از بیرون به ما تحمیل شده، بلکه بازتابی است از افکار پراکنده و انتخاب‌های ناپایدار خودمان. در این دنیای آشوب‌زده و بی‌ثبات، گویی همه‌چیز در چرخشی بی‌وقفه و بی‌پایان به دور خود می‌چرخد؛ همچون گرداب‌هایی که ما را در دل خود می‌کشند و نمی‌گذارند از دام‌های گذشته رها شویم. هر گامی که به جلو برمی‌داریم، گویی بار دیگر به همان نقطه‌ای باز می‌گردیم که روزی آغاز کرده بودیم، جایی که زخم‌های ناخواسته‌مان هنوز باز است و دوباره به همان جهنم آشنا فرومی‌رویم. آنچه در تاریکی انتخاب‌های نادرست خود ساخته‌ایم، همواره ما را در بند خود نگه می‌دارد و گویی هیچ‌گاه نمی‌توانیم از آن رهایی یابیم، هزیمت!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
هزیمت، همچون نسیمی در دل بیابان‌های ناشناخته‌است که از میان رمل‌ها و تپه‌های سرد و بی‌روح عبور می‌کند. در هر گامش، به‌جای سقوط، طلوعی نهفته است؛ طلوعی که در آن، نه سرانجامی که آغاز تازه‌ای برای جان‌های آزاده‌ای است که در جستجوی معنای از دست رفته‌اند. شاید این گام‌های بازگشتی که بر زمین می‌نهادیم، در حقیقت، نه شکست بلکه آغازی نو است. آغازی که در هر لحظه‌اش، درختان غم و شادی، پرثمرتر می‌شوند. در دل هزیمت است که انسان‌ها با شکست‌های خود روبه‌رو می‌شوند، نه شکست‌هایی که از بیرون به آن‌ها تحمیل شده، بلکه شکست‌هایی که خود در دل ناخودآگاه خود پرورده‌اند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

;FOROUGH

سطح
5
 
ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
طراح آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,791
15,827
مدال‌ها
6
این شکست‌ها مانند طوفانی عظیم در دل دریا، ما را به ساحل ناخواسته‌ای هدایت می‌کنند؛ ساحلی که در آن، از خودمان می‌پرسیم: «چه شد؟ چرا به این نقطه رسیدم؟» و هر بار به دنبال آن، پاسخ‌های دیگری می‌یابیم که بیشتر سوالات و ابهام‌ها را به ذهن می‌آورد. دست‌نیافتن به درک درست از خود، همواره منجر به رنج و درد می‌شود. انسان‌ها در این دنیای پر از سر و صدا، به‌جای بازگشت به درون خود، تنها به محیط پیرامون خود می‌نگرند و گمان می‌کنند که رهایی در آنجا پنهان است.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین