جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {هنگام توقف!} اثر •مبینای ايران کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط مبینای شهر قصه ها با نام {هنگام توقف!} اثر •مبینای ايران کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 724 بازدید, 23 پاسخ و 15 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {هنگام توقف!} اثر •مبینای ايران کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع مبینای شهر قصه ها
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
نام دلنوشته: هنگام توقف!
نام نویسنده: مبینا عباسی
ژانر: تراژدی و اجتماعی
ناظر: @DOonYa
ویراستار: @DOonYa
مقدمه:
همان‌جا میان برف و تگرگ، میان نکبت و مصیبت، میان برزخ و تنهایی، گویا که قلبم دیگر نمی‌تپید... ‌. هرگز به فکرم نمی‌رسید که از خالق این هستی دل‌باخته تمنّا کنم تا خورشید بار دیگر بر من بتابد.
lol.jpg
 
آخرین ویرایش:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,427
13,045
مدال‌ها
17
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین - قوانین تایپ دلنوشته کاربران]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[همگانی - تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[درخواست تگ - درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - تاپیک اعلام پایان دلنوشته کاربران]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
پشت چراغ قرمز در خشم و فوران آتش فشانی، میان پسر و دخترکی متوقف شدم که گل‌های رز و لاله برای عاشقانی که نگران اجاره‌ی خانه و خرج و مخارج زندگی بودند در هوا می‌چرخاندند و لبخند بر لبان خشکیده داشتند! کاش آن‌جا توقف من نبود، پشت آن چراغ قرمز شوم و نفرین شده‌ای که از فرط خشم اشک از چشمان آسمان می‌بارید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
در کافه‌ای متروک، میان همهمه‌ی آدم‌ها، در امواج گریه و خنده متوقف شدم! عشاق حتی نیم نگاهی به دل شکسته‌ها نمی‌کردند که مبادا افسوس‌های آنها دامن گیرشان شود... ‌. شاید در اوج صدای پیانو و مردی که پشت سرِ هم سیگار می‌کشید نباید متوقف می‌شدم؛ ولی آن روز حتی طعم فنجان قهوه تلخ‌تر از همیشه بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
اندوه مادر، شرمندگی پدر... ‌. عقده‌ی بچه‌ای بی‌گناه، من اینجا متوقف شدم! بیزار شدم از تیک‌تاک ساعتی که بی‌رحمانه می‌گذشت و کمر خانواده‌ای را خم می‌کرد! درست در اوج فقر پدری که از شرمندگی شب‌ها را بیرون از خانه به صبح می‌رساند، دیگر نتوانستم حرکت کنم ساعت‌ها زیر درخت کاج فقط به کینه‌ی بچه‌ی فقیر که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد فکر کردم!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
وعده‌های دروغ و دروغ‌های پر حاشیه! از آن لحظه که فهمیدم از دروغ در امان نماندیم زندگی متوقف شد و من تماشایش کردم بدون این‌که فریادی از حقیقت سر دهم... بدون این‌که کمی نترسم و دو روز زندگی از زیر سایه‌ی بردگی رها شوم، من فقط تماشا کردم
بی‌رحمانه تماشا کردم تا باور کنم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
شاید اگر آن جا سگ‌ها را نمی‌دیدم که جان می‌دادند هنوز می‌توانستم به راه رفتن ادامه دهم! شاید توقف برای من یک حرف ساده می‌شد و با قدرت از فقر بی‌گناهان می‌گذشتم برای چاره‌ای با دوام! حالا چه‌گونه رد شوم از قتل عام زبان بسته‌ای که تنها جرمش توقفش در مکان اشتباهی بود؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
هوسی که به نام مقدس‌ترین آیین جهان "عشق" به رسمیت شناخته شد و با یک تکه طلا برطرف شد را چه کنم؟ توقع زیادی است که در این مکان من توقف نکنم و استوار پیش بروم به سمت زندگی! دیدم که زندگی‌های از هم پاشیده شده با دلار و طلا دوباره به انسجام قبلی خود بازگشتند... .
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
دودی که شعور را احاطه می‌کند، از هاله‌ی احساس تو را بیرون می‌کشد... .
آنجا می‌دانم نباید ایستاد و لبخند زد! آنجا می‌دانم پرتگاهی برای نابودی بشریت است.
من می‌دانم انتها همان جا است که بگویم: من هم‌رنگ جماعت می‌شوم! با این حال ناچار به توقف هستم... .
با تمام شعارهایی که داده‌ ام ،با چشمانی که خلیج فارسی را معنا می‌کند
دیدم که یک سنگ در آغوش رودخانه نصف می‌شود.
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
شیشه‌های شکسته حلقه‌ای که وسط پذیرایی پرت شده... .
دستی که خون از آن می‌چکد و دلی که تاب نمی‌آورد!
ایستادن در این‌جا بدون ایرادی است، وقتی می‌بینی برای هیچ و پوچ به این تباهی کشیده می‌شوی؛ آری باید بی‌حرکت خیره به سیگاری شوی که جواب تمام شیشه‌های شکسته در آن نهفته است! اصلا چرا سیگار؟ شاید برای لحظه‌ای فراموشی، یا آرامش نسبی است... . نمی‌دانم، نمی‌دانم!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین