با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!درست: حالِ دوستم خوب نیست.
نادرست: حاله دوستم خوب نیست.
درست: اون کتاب مالِ منه.
نادرست: اون کتاب ماله منه.
درست: چه خیابونِ شلوغی بود.
نادرست: چه خیابونه شلوغی بود.
درست: کتابِ منو ندیدی؟
نادرست: کتابه منو ندیدی؟
درست: کلاسِ زبان میرم.
نادرست: کلاسه زبان میرم.
درست: فلاسکِ چای رو با خودت بیار.
نادرست: فلاسکه چای رو با خودت بیار.
درست: زبانِ سرخ، سرِ سبز میدهد بر باد.
نادرست: زبانه سرخ، سره سبز میدهد بر باد.
درست: آفتابه قدیمی
نادرست: آفتابِ قدیمی
درست: چشمه آب
نادرست: چشمِ آب
درست: صد دانه یاقوت، دسته به دسته / با نظم و ترتیب، یکجا نشسته
نادرست: صد دانِ یاقوت، دستِ به دستِ / با نظم و ترتیب، یکجا نشستِ
شعر صد دانه یاقوت از مصطفی رحماندوست
درست: حالت چطوره؟ (حالت محاوره جمله «حالت چطور است؟»)
نادرست: حالت چطورِ؟
درست: چه مردِ خوبیه. (چه مرد خوبی است.)
نادرست: چه مرده خوبیِ
درست: امشب تو شهر چراغونه / خونه دیبا داغونه
نادرست: امشب تو شهر چراغونِ / خونه دیبا داغونِ
بخشی از شعر پریا از احمد شاملو
درست: خوب غذا میخوره؟ (خوب غذا میخورد؟)
نادرست: خوب غذا میخورِ؟
درست: میتونه حرف بزنه. (میتواند حرف بزند.)
نادرست: میتونِ حرف بزنِ.
درست: دنیای ما عیونه / هر کی میخواد بدونه / دنیای ما خار داره / بیابوناش مار داره / هر کی باهاش کار داره / دلش خبردار داره!
(صورت غیر محاوره این ترانه در واقع اینگونه است: دنیای ما عیان است / هر کسی میخواهد بداند / دنیای ما خار دارد / بیابانهایش خار دارد / هر کسی با او کار دارد / دلش خبردار دارد!
نادرست: دنیای ما عیونِ / هر کی میخواد بدونِ / دنیای ما خار دارِ / بیابوناش مار دارِ / هر کی باهاش کار دارِ / دلش خبردار دارِ!
بخشی از شعر پریا از احمد شاملو
درست: با کی داشتی حرف میزدی؟ با همون دختره؟
نادرست: با کی داشتی حرف میزدی؟ با همون دخترِ!
درست: کیف کوچیکه توی کمد نیست.
نادرست: کیف کوچیکِ توی کمد نیست.
موارد بالا بیشترین مواردی که ممکن بود به اشتباه هکسره دچار شویم را دربرمیگرفت. تشخیص درست استفاده بهجا از کسره اضافه (ـــِ) یا «ه/ ـه» نیازمند شناخت درست از ساختار جملهها و املای صحیح کلمات است.درست: پسره دیوانه (پسرهی دیوانه)
نادرست: پسرِیِ دیوانه
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک