جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار وحشی بافقی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط گیان با نام وحشی بافقی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,933 بازدید, 124 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع وحشی بافقی
نویسنده موضوع گیان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است
بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است

چشم امید به روی تو گشادن غلط است
روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است

رفتن اولاست ز کوی تو ، ستادن غلط است
جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است

تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد
چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد

مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست

از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست
خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست

از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست
چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
در دل همان محبت پیشینه باقی است
آن دوستی که بود در این سی*ن*ه باقی است

باز آ و حُسن جلوه ده و عرضِ ناز کن
کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است

از ما فروتنی‌ست بکش تیغ انتقام
بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است

نقدینه وفاست همان بر عَیار خویش
قفلی که بود بر در گنجینه باقی است

وحشی اگر ز کسوت رِندی دلت گرفت
زهد و صلاح و خرقهٔ پشمینه باقی است
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ک.س نزد هرگز درِ غمخانه ی اهلِ وفا
گر بدو گویند بر در کیست؟ گوید آشنا

چیست باز این زود رفتن یا چنین دیر آمدن
بعد عمری کآمدی بنشین زمانی پیشِ ما

چون نمی‌آید به ساحل غرقه‌ی دریای عشق
می‌زند بیهوده از بهر چه چندین دست و پا

گفته‌ای هر جا که می‌بینم فلان را می‌کشم
خوش نویدی داده‌ای اما نمی‌آری به جا

چهره خاک آلوده وحشی می‌رسد چون گِردباد
از کجا می‌آید این دیوانه‌ی سر در هوا
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گر چه در چشم تو حوریست
به هر جزوی ز حسن او قصوریست
ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر در دیده مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی
تو کی دانی که لیلی چون نکویی است
کزو چشمت همین بر زلف و رویی است
تو قد بینی و مجنون جلوه ی ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارت‌های ابرو
دل مجنون ز شکر خنده خونست
تو لب می‌بینی و دندان که چونست
کسی کاو را تو لیلی کرده‌ای نام
نه آن لیلی‌ست کز من برده آرام
اگر می‌بود لیلی بد نمی‌بود
تو را رد کردن او حد نمی‌بود
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست
یا که من مسـ*ـت شرابم، یا که سازت ساز نیست

ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو
یا که من مسـ*ـت و خرابم یا که تارت تار نیست
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست
یا که من مسـ*ـت شرابم، یا که سازت ساز نیست

ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو
یا که من مسـ*ـت و خرابم یا که تارت تار نیست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
شرح این آتشِ جان سوز نگفتن تا کی؟

سوختم ، سوختم این راز نهفتَن تا کی؟
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اين‌ها که من با جان خود کردم
طبيبم گفت درمانى ندارد درد مهجورى
غلط مى‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم ...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر ک.س که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم

سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم

سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخن‌ها
آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
وفا مصاحب دیرینهٔ محبت ماست

تو و خلاف مروت خدا نگه دارد
به ما جفای تو از بخت بی مروت ماست

بسا گدا به شهان نرد عشق باخته‌اند
به ما مخند که این رسم بد، نه بدعت ماست

به دیگری نگذاریم ، مرده‌ایم مگر
نشان تیر تغافل شدن که خدمت ماست

تویی که عزت ما می‌بری به کم محلی
و گرنه خواری عشقت هلاک صحبت ماست

به دعوی آمده بودیم ،آشتی کردیم
کمان تو ، نه به بازوی صبر و طاقت ماست

هزار بنده چو #وحشی خرید و کرد آزاد
کند مضایقه از یک نگه که قیمت ماست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
غنچه کی خندد به روی بلبل شب زنده‌دار
گر نیندازد نسیم صبح خود را در میان

بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
 
بالا پایین