آموزشی ویژگی‌های اوج داستان

[Tara Motlagh]

یک مثال بسیار خوب از این مورد فیلم” بازگشت پادشاه” است. اگرچه فیلم خوبی است اما تاخیر در پایان داستان پس از “اوج” ایراد بزرگی برای آن محسوب میشود اگرچه مدت زمان فیلم پس از اوج در مقایسه با قبل از آن بسیار کمتر است اما این بخش خیلی طولانی تر به نظر میرسد چرا که بسیاری از احساسات و پیش بینیهای مخاطب در بخش اول به پایان رسیده است.

 

[Tara Motlagh]

بسته به سبک نوشتار شما، ممکن است شما “اوج” را از اولین چرک‌نویس خود بدانید و یا ندانید، مهم نیست که داستان را به چه روشی مینگارید، داستان باید به گونه ای باشد که گویی شما همیشه میدانسته‌اید “اوج” آن در کجاست، پس برای اوج آماده باشید، به مخاطبان خود شوک وارد کنید و سپس داستان را در بالاترین نقطه تمام کنید.

 

[Tara Motlagh]

نکته برای تقویت نقطه اوج داستان

اول انتهای داستان را بنویسید. معمولا در حین نوشتن، در اواسط داستان تنش بالا می‌گیرد بنابراین بهتر است انتهای داستانتان را در ابتدا بنویسید. ممکن است کامل نباشد و بعدا آن را تغییر دهید. اما خوب است نقطه اوجی که کاراکترهایتان به سمت آن می‌روند را بشناسید.

 

[Tara Motlagh]

داشتن این مقصد به شما کمک می‌کند تا در جنجالهای میانی داستان تمرکز خود را حفظ کنید. گرچه به نظر می‌رسد زود فهمیدنِ پایان کار دلهره آور است، اما کافی است به ایده اصلی رمان خود بپردازید.

 

[Tara Motlagh]

برای اشاره به اوج داستان خود از پیشگفتار استفاده کنید. پیشگفتارها ابزاری بسیار خوب برای درگیر کردن خواننده با جنبه نمایشی داستان هستند. گاهی اوقات آنها به آینده گریز می‌زنند (و بخشی از اوج داستان را نشان می‌دهند)، یا به یک رویداد مهم در گذشته اشاره می‌کنند که داستان را به حرکت درآورده است.

 

[Tara Motlagh]

پیشگفتارها به خواننده وعده می‌دهند که سرانجام به آن نقطه اوج خواهند رسید و تپش قلب خواننده را برای حفظ علاقه آنها به خواندن کل داستان بالا می‌برند. پیش گفتارها به ویژه برای کتابهایی که فصلهای ابتدایی‌شان را صرف معرفی قهرمان، شرور و جهان می‌کنند، بسیار مفید هستند.

 

[Tara Motlagh]

خط سیر داستان خود را به عنوان یک مسیر در نظر بگیرید. هر تصمیمی که برای داستان‌تان میگیرید شما را در مسیری قرار می‌دهد و انتخاب‌هایی که پیش روی کاراکترها می‌گذارید با نزدیک شدن داستان به انتهای خود محدودتر می‌شوند.

 

[Tara Motlagh]

در ابتدا گذرگاههای زیادی وجود دارد. اما با پیشرفت رمان ذهن خواننده باید روشنتر شود که نه تنها قهرمان داستان به چه نقطه اوجی خواهد رسید بلکه چگونه این نقطه اوج رخ خواهد داد.

 

[Tara Motlagh]

نقطه اوج باید تغییر عظیمی در داستان چه برای قهرمان و چه برای دنیایش ایجاد کند. آن تغییر هر چه که باشد شما داستانتان را برای آن لحظه ساخته‌اید. شما به خواننده قول داده‌اید که این درگیری سرانجام رخ خواهد داد و یک نویسنده خوب همیشه به وعده‌هایش عمل می‌کند.

 

[Tara Motlagh]

از آزمونهای سخت استفاده کنید. تأثیر مهم آزمونهای سخت وقتی است که یک محیط یا موقعیت برای شخصیت‌های شما غیر قابل اجتناب باشد و آنها را به سمت اوج داستان سوق دهد.این آزمون سخت در نتیجه تصمیمات کاراکتر بوجود آمده و پیامد فشاری است که بر روی او قرار دارد.