جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [پاندول] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ریحانا۲۰ با نام [پاندول] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 288 بازدید, 16 پاسخ و 11 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [پاندول] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ریحانا۲۰
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ریحانا۲۰
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
197
1,267
مدال‌ها
2
هر کسی درون اتاقمان می‌رود، جای خالی‌مان را می‌بینند. کاش می‌شد بدانم از فردا؛ عکس لبخند کی کنارت درون این قاب است ؟ کی درون آینه‌ات موهایش را می‌بافد، کی بر روی تخت من و تو می‌خوابد ؟ همه چیزمان داخل پنجره پیداست، بین‌ما هیچ پرده پوشی نیست ! به کسایی که ما را می‌بینند بگو، این منظره فروشی نیست. کاش می‌شد بدانم از فردا عکس لبخند کی کنارت درون این قاب است ؟
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
197
1,267
مدال‌ها
2
من برای بندبند این خانه، برای هر چی که در آن است جنگیدم. شب به شب دور این خانه ‌می‌گشتم. کعبه را در این اتاق می‌دیدم، چرا دهنت را باز و بسته می‌کنی؟ چه می‌گویی؟ حتماً داری با خودت حرف می‌زنی. مگر خود درگیری داری؟ ما یک تاریخ کنار هم بودیم؛ من عتیقه هستم آهای عتیقه فروش، بیا و مرا کنار خودت داشته باش.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
197
1,267
مدال‌ها
2
قیمت من هنوز دستت نیست، بگو من را چند می‌فروشی؟ من را ارزان به هر کسی نفروش، بگذار همه وجودم برای تو باشد. برای زود بودن چه‌قدر دیر هستم، با غم چشم‌هایت می‌میرم، وقت رفتنت عزیزم، گریه‌هایم را پس‌ می‌گیرم. یک نفر داخل چشم‌هایت حبس شده؛ تا ابد گوشه‌ی زندان دلت، یک نفر عاشق می‌شود. نگران نباش صدای‌باران جوابت را خواهد داد.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
197
1,267
مدال‌ها
2
چه‌طوری شب‌های دلواپسی‌، بدون تو طاقت بیاورم! تو را که ندیدم؛ روی‌ دیوارهای خانه بی تو و عطرت سوختم و تب کردم. عزیزم چیزی از من باقی نمی‌ماند، تا ابد عزیز دلم درون چشم‌هایت عشق حبس است.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
197
1,267
مدال‌ها
2
به قول فروغ آغاز دوست داشتنی است، اگر چه پایان راه ناپیدا‌ است. من به پایان دیگر نمی‌اندیشم، که همین دوست داشتن زیباست. از این بهتر نمی‌شود که تو به فكر من باشی، تو هم انگار قرار است دیگر تنها شوی، نمی‌دانم چرا بد شد، چرا از خوبی‌هایم رد شد و گذشت. شاید باز هم بیاید خانه تا بگوید بی من دوام نمی‌آورد.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
197
1,267
مدال‌ها
2
ببار باران، من اینجا گیج و داغون هستم. ببار باران كه بی‌عشقش نمی‌توانم دوام بیاورم، نمی‌دانم چرا بد شد، یادم می‌آید تو برایم قصه می‌خواندی تا او را فراموش کنم. تو ببار باران؛ تو با آوازت من را یاد چشم‌هایش بینداز، گفتم عاشقت می‌مانم، رفتن را بهانه کرد، قسم‌اش دادم به جانم ولی گفت، می‌روی ولی زود بر می‌گردی.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
197
1,267
مدال‌ها
2
یک روزی آمدی و گفتی با تو همیشه می‌مانم، یک روز هم تنهام گذاشتی و رفتی. یک دو سالی می‌شود که نیستی. فکر نکن که یادگاریت همین عکس درون قاب است؛ یاد تو برایم عزیز است درحالی که هر نفست برایم خاطره ساز شده. از همان روز که رفتی، دل من دیوانه شده، دیگر بس کن کم آوردم، کاش می‌شد برگردی خانه. باز در چهره‌ی خاموش خیالم خنده بزنی و چشم گناه آموزت باز، مرا به اوج بکشد. من و غربت دل، حسرت بوسه تو فقط تنها ماندیم.
 
بالا پایین