ممد صنوبر
سطح
0
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
- Sep
- 5,677
- 26,613
- مدالها
- 2
در همان لحظه دکتر هاشان به او میگوید:
- با این می تونی بکشیشون خنجر آتش اونا از آتیش میترسن!
پیگا هم خنجر را از دستش میگیرد و بدون هیچ معتلی به طرف غار میرود وقتی که میرسد ناگهان میبیند یک خزنده انسان نما، یک عقاب عظیم الجثه ای را با زنجیر بسته و شلاق میزند.
سریع به طرفشون میرود و با یک حرکت لگد محکمی به آن موجود میزند و آن خزنده هم روی زمین میافتد و در تبدیل به دکتر بنماشن میشود و خندهای میکنه و میگوید:
- سلام دکتر چه عجب اومدی اما فکر نمی کنی یکم دیره؟
پیگا با خشم به طرفش میرود و خنجر را داخل قلبش میکند و بعد خارج میکند و میگوید:
- آره دیره اما نمیزارم بیشتر از این دنیا رو نابود کنین!
دکتر بنماشن هم همان لحظه که در اوج مرگ بود با صدای ناله کنانی میگوید:
- لعنت به تو رابینسون بعد همان لحظه پیگا با خنجر سرش را میبرد و او را میکشد.
نگاهی به عقاب میکند و به طرفش میرود و او را آزاد میکند و میگوید:
- خوبی سارا؟
عقاب فریاد میزند:
- دیگه من سارا نیستم شیلام شیلا یک عقاب انسان نما بخاطر تو بخاطر اون آزمایش لعنتیت و حالا باید بریم آزمایشگاه چون قرار سوسنار کل دنیا رو تبدیل به هیولا کنه
پیگا با لحن حیرت زدهای میگوید:
- اما اون آزمایشگاه که پلمپ شده کسی اونجا نیست
در همین موقع شیلا به او میگوید:
- نه اون اونجاست داخل آزمایشگاه داره به طور مخفیانه محلوله ای رو آماده می کنه تا به هوا بفرسته و منفجرش کنه چون داخل اون گازی بنام هیپال که اگه با آتمسفر ترکیب بشه یک فاجعه می شه و مردم با تنفس اکسیژن تبدیل به یک موجود عجیب می شن زود باش باید بریم.!
همون لحظه پیگا سوار شیلا میشود و با هم به طرف آزمایشگاه میروند در میان راه پیگا مانعش میشود و میگوید:
- نه هنوز نریم اول باید به پیش دکتر هاشان بریم چون اون اطلاعاتی رو می دونه.
شیلا تغییر مسیر میدهد و به طرف خانهی دکتر هاشان میروند و وقتی که میرسند پیگا از روی شیلا میپرد پایین و سریع داخل خانهاش میشود و او را صدا میکند در همین موقع ناگهان او را تیکه و پاره روی زمین میبیند که مرده سریعاً از خانه خارج میشود.
- با این می تونی بکشیشون خنجر آتش اونا از آتیش میترسن!
پیگا هم خنجر را از دستش میگیرد و بدون هیچ معتلی به طرف غار میرود وقتی که میرسد ناگهان میبیند یک خزنده انسان نما، یک عقاب عظیم الجثه ای را با زنجیر بسته و شلاق میزند.
سریع به طرفشون میرود و با یک حرکت لگد محکمی به آن موجود میزند و آن خزنده هم روی زمین میافتد و در تبدیل به دکتر بنماشن میشود و خندهای میکنه و میگوید:
- سلام دکتر چه عجب اومدی اما فکر نمی کنی یکم دیره؟
پیگا با خشم به طرفش میرود و خنجر را داخل قلبش میکند و بعد خارج میکند و میگوید:
- آره دیره اما نمیزارم بیشتر از این دنیا رو نابود کنین!
دکتر بنماشن هم همان لحظه که در اوج مرگ بود با صدای ناله کنانی میگوید:
- لعنت به تو رابینسون بعد همان لحظه پیگا با خنجر سرش را میبرد و او را میکشد.
نگاهی به عقاب میکند و به طرفش میرود و او را آزاد میکند و میگوید:
- خوبی سارا؟
عقاب فریاد میزند:
- دیگه من سارا نیستم شیلام شیلا یک عقاب انسان نما بخاطر تو بخاطر اون آزمایش لعنتیت و حالا باید بریم آزمایشگاه چون قرار سوسنار کل دنیا رو تبدیل به هیولا کنه
پیگا با لحن حیرت زدهای میگوید:
- اما اون آزمایشگاه که پلمپ شده کسی اونجا نیست
در همین موقع شیلا به او میگوید:
- نه اون اونجاست داخل آزمایشگاه داره به طور مخفیانه محلوله ای رو آماده می کنه تا به هوا بفرسته و منفجرش کنه چون داخل اون گازی بنام هیپال که اگه با آتمسفر ترکیب بشه یک فاجعه می شه و مردم با تنفس اکسیژن تبدیل به یک موجود عجیب می شن زود باش باید بریم.!
همون لحظه پیگا سوار شیلا میشود و با هم به طرف آزمایشگاه میروند در میان راه پیگا مانعش میشود و میگوید:
- نه هنوز نریم اول باید به پیش دکتر هاشان بریم چون اون اطلاعاتی رو می دونه.
شیلا تغییر مسیر میدهد و به طرف خانهی دکتر هاشان میروند و وقتی که میرسند پیگا از روی شیلا میپرد پایین و سریع داخل خانهاش میشود و او را صدا میکند در همین موقع ناگهان او را تیکه و پاره روی زمین میبیند که مرده سریعاً از خانه خارج میشود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: