جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [پژواک خاموش] اثر رها آداباقری کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط نیهان با نام [پژواک خاموش] اثر رها آداباقری کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 323 بازدید, 21 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [پژواک خاموش] اثر رها آداباقری کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع نیهان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ROKH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
عنوان: پژواک خاموش
ژانر: اجتماعی، تراژدی
نویسنده: رها آداباقری

عضو گپ نظارت ادبی اول
مقدمه:
در این ورطه هستی، آنجا که سایه‌ها از هر سو می‌آیند و حقیقت را در خود می‌پیچند، چهره‌های آشنا، غبارگرفته از رنج زمان و غریبه‌های گمشده در غوغای هستی دیده می‌شوند که نشان از درد و رنج زندگی دارند. چشم‌ها غرق در تماشای دنیایی می‌نشینند که از جنس درد است، جایی که دادگری گم شده و فقر همچون سایه‌ای تاریک روی سر خانواده‌ها سنگینی می‌کند. زمان می‌گسارد اما زخم‌ها هرگز کهنه نمی‌شوند. گاهی کَر کننده‌ترین فریادها، سکوت‌هایی هستند که دیگران نمی‌شنوند.


« مخصوص مسابقه، حذف حرف ل و ب »
 
آخرین ویرایش:

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,713
16,823
مدال‌ها
10
1000009583 (1).png
بسمه تعالی

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]

 
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
قصه‌ها از خاکستر آتش‌های فروخورده می‌گویند، از جان‌هایی که در این گیرودار رنج، آرام‌آرام به خاموشی می‌گرایند. آری، اینجا، جایی است که هر نگاه، داستانی از رنج پنهان دارد و هر آوا، پژواک یک آه عمیق است؛ فریادی درونی که گویی در تار و پود جامعه‌ای ساکت پیچیده و هیچ گوش شنوایی یارای شنیدنش را ندارد.
در کوچه‌هایی که سکوت، حکمرانی ساکتی دارد، قصه‌ها رنگی دیگر می‌گیرند. مردمان هر یک در قفس تنهایی خویش، آواهای ناگفته‌ای در سی*ن*ه دارند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
روزگار، نقشی تیره بر چهره‌ها کشیده است. شادی، همچون گوهری گران‌قدر، تنها در خاطراتی دوردست یافت می‌شود. هر نگاه حکایتی از اندوه است و هر نفس آهی است که در سکوت شامگاه گم می‌شود. امید، نوری کوچک در انتهای راهی تاریک است که گاهی حتی از دور نیز دیده نمی‌شود. این روزگار، داستانی است از تکرار غم، از دردی کهنه که ریشه دوانیده و تن هر جان را می‌سوزاند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
در میان این همه تیرگی، گاهی تکاپویی کوچک برای یافتن روزنه‌ای از روشنایی دیده می‌شود. دست‌هایی که سوی آسمان دراز می‌شوند، شاید قصد دعایی گمشده یا فریادی ناگفته. اما آسمان، جز سکوت و تیره و تاریکی، پاسخی نمی‌دهد. هر گام، سنگین و پر از تردید است؛ تردید از آینده‌ای که معلوم نیست چه سرنوشتی را رقم خواهد زد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
حسرت، همراه همیشگی این مردمان است، حسرتی از سوی روزهایی که می‌توانست تیره نشود، روزهایی که شاید هنوز فرصتی وجود داشت. اما اکنون، تنها پژواک وهم خاطرات است که در گوش جانشان می‌پیچد. دیگر امیدی نیست، تنها غمی گران در سی*ن*ه می‌ماند. سکوت، گواه ناگفته‌های فراوان است. افسوسی عمیق در تار و پود وجودشان تنیده است. آرزوی فراموش شده‌ای در نگاه هر یکشان پیداست.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
کودکان، چشمانی گریان در چهره‌های تکیده دارند. آرزوهایشان، همچون زورقی خرد، در دریای ناامیدی غرق شده است. صدای قهقه‌هایشان، سال‌هاست که در کوچه‌های تاریک و تنگ این شهر گم شده. قصه‌هایشان، نه از قهرمانی و پیروزی، که از گرسنگی و سرماست. چو گیاهی پژمرده، در خاک تقدیر رها گشته‌اند. هیچ حرارتی، عقده‌ی گرمی آغوش مادر را خنثی نمی‌کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
هیچ دستی، گرمی نوازشی را تقدیمشان نمی‌کند. هیچ صدایی، نوید فردایی روشن‌تر را نمی‌دهد. این است حکایت جسم‌های کوچکی که در سایه‌ی غم، قد کشیده‌اند و تنها میراثشان، سکوتی عمیق و نگاهی تهی از امید است. تنها خاطره‌ای دور از شادی، در ذهنشان باقی است. آیند‌ه‌ای که شاید هیچ‌گاه، رنگ روشنایی را نچشد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
هیچ سایه‌ای، نگرانی را از آن مشت‌های کوچک تپنده نمی‌زداید. نواهایی از غم، این موجودات کوچک را سمت فضایی تاریک و سرد می‌کشاند. قوانین دادگری، انگار تنها درخور کسانی نوشته شده‌اند؛ گویی روی پل‌های ناپیدا، حق زندگی را از آن‌ها دریغ کرده‌اند. فرزندان این خاک، در حصاری از ناامیدی زنجیر شده‌اند. دیوارهایی دراز و سنگین، روی سرنوشت آنان سایه انداخته است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,178
مدال‌ها
2
کاروانی از رویاهای فراموش‌شده در عمق تاریکی در جستجوی امید می‌گردد. اما چه کسی؟ آیا روزی خواهد آمد که دست سوی آسمان دراز کنند و زندگی‌ای سرشار از شادی و آرامش را دارا شوند؟ پرسشی که تنها زمان پاسخ خواهد داد اما افسوس که گرد فرسودگی در چین و چروک‌های چهره‌هایشان نشسته و امید، سوی کنج دیوارها خزیده است. در این میان، نسیمی سرد می‌وزد و خاطراتی گنگ را همراه خود می‌آورد. شاید در این خاطرات، جرقه‌ای از آینده‌ای روشن نهفته است.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین