آموزشی چطور داستان نویسی را شروع کنیم؟ ( ۳ قدم )

[آرشیت]

اتفاقاتی که هر روز در جواب چه خبر برای نزدیکانمان شرح می‌دهیم: مثل نامه‌ای که در اداره به اشتباه برای یک نفر دیگر فرستاده بودین و نزدیک بود یک فاجعه به بار بیاید.

 

[آرشیت]

اتفاقاتی که شخصی هستند و نمی‌توانیم حتی برای نزدیکانمان هم توضیح دهیم: مثل ترسی که از گفتن احساستان به یک پسری که در رابطه قرار دارد دارید.

 

[آرشیت]

اتفاقات روتین که هر روز تکرار می‌شوند: مثل از خواب بیدار شدن، غذا خوردن، ورزش کردن و خوابیدن.

 

[آرشیت]

اگر روتین‌های زندگی را کنار بگذارید، سایر رخدادها قابلیت تبدیل شدن به یک داستان را دارند. به این ترتیب شما یک اتفاق را انتخاب می‌کنید و شروع به نوشتنش می‌کنید، دقیق و با جزئیات همانطوری که اتفاق افتاده است.

 

[آرشیت]

تا اینجا شما خاطره‌ای که می خواهید را انتخاب کرده‌اید و اولین مرحله را پشت سرگذاشته‌اید.

 

[آرشیت]

قدم دوم – بازنویسی یک خاطره
در این مرحله باید برای خاطره ای که نوشتید شروع، میانه و پایان مشخص کنید. سپس هر کدام از این قسمت ها را کمی بازنویسی کنید تا به یک داستان کامل نزدیک شوید.

 

[آرشیت]

شروع داستان:
نقطه شروع داستان معمولا از یک روز عادی و روتین است که ناگهان با یک اتفاق همه چیز به سمت کشمکش می‌رود. کاراکتر داستان در ابتدا فکر می‌کند که امروز هم مثل روزهای دیگر است ولی با یک اتفاق همه چیز تغییر می‌کند و زندگی از مسیر روزمره اش خارج می‌شود.

 

[آرشیت]

میانه داستان:
میانه داستان از اتفاق آغازین شروع می‌شود و تا اوج بحران و موانع بر سر راه کاراکتر ادامه پیدا می‌کند. شما در این مرحله باید گره‌های متعددی در مسیری که کاراکتر انتخاب کرده قرار دهید. اما چطور می‌شود گره درست کرد؟

 

[آرشیت]

یکی از ساده ترین راه ها برای گذاشتن موانع بر سر راه کاراکتر فکر کردن به این جمله است: چی میشد اگه....

 

[آرشیت]

مثلا در داستان پارک آبی ما برای رسیدن به پارک آبی پول کم نیاوردیم ولی در بازنویسی خاطره، گم شدن پولمان را اضافه کردم تا وضعیت بحرانی‌تر شود. یا در واقعیت مجبور نشدیم از اتوبان رد شویم ولی در داستان چون پل عابر پیاده آن اطراف نبود مجبور