با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!پیش از این کاین چهارچوبِ جسمِ چون مهرم بسوخت
سقف نه گردون ز آه عاشقان پردود بود
چهار قطعه چوب معمولاً تراشیده شده که با زاویه قائمه بهم متصل شده باشد و چهار جانب چیزی را فراگیرد.
در چهارچوب قرار دادن و در چهارچوب افکندن هم مجازاً به معنی محدود کردن و برای چیزی حد و حدودی قرار دادن است.در چهارچوب قانون صحبت کردن
در چهارچوب قانون قضاوت کردن
در چهارچوب علم گفت و گو کردن
به مثالهای زیر دقت کنید؛چارپا، چارپایه، چاردیواری
آمدیم و توی چاردیواری، زیر سایه، غریب وار نشستیم.
روزها، محمدعلی ندوشن
پدرم ما را در چهار دیوار خانه آزاد گذاشته بود.
منتخب داستانها، بهآذین
چارقد به جای چهار قد: به معنی لباسی که چهار قد یا ضلع یکسان دارد.
در این بیت ضرورت معنا، وزن و قافیه اقتضا میکند کلمه چهار به کار برود.صنمی یا ملکی یا قمری یا که بهاری؟
به ابی انت و امی که به از هر سه چهاری!
چار شهر است خراسان را بر چار طرف
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک