جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

چالش چگونه رمانمان را کلیشه‌ای بکنیم؟!

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط اولدوز با نام چگونه رمانمان را کلیشه‌ای بکنیم؟! ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,272 بازدید, 31 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع چگونه رمانمان را کلیشه‌ای بکنیم؟!
نویسنده موضوع اولدوز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط دختر اخراجی؛

pen lady

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Aug
697
5,950
مدال‌ها
5
یه خلاصه از رمان‌های الان میگم براتون که توی اکثر رمان‌های طنز و عاشقانه به چشم می‌خوره
دختره و پسره توی دانشگاه (استاد و دانش‌آموز که برام سواله چرا پس درسی نمیخونن) یا توی شرکت(رئیس و منشی) و... همو می‌بینن و یه خورده کل‌کل می‌کنن بعد عاشق هم میشن اما غرورشان اجازه نمیده به هم بگن دختره دماغش خدایی عمله لباش خدایی قرمزه و مثل غنچه می‌مونه چشماش سبزه که رگه‌های طلایی داره(جلل خالق) پوستش این‌قدر سفیده که به سفید برفی گفته برو من جات وایمیستم موهاش قهوه‌ای‌ِ که رگه‌های طلایی داره و هر چه پایین‌تر میره طلایی تر می‌شه(یعنی یه هلوی به تمام معنا) همش هم کل‌کل میکنه و خیلی شیطونه تا میگن پخ سیل اشکاش جاری میشه و غرورش میشکنه.
پسره هم چشمای سرد یخی داره تو پولای باباش شنا میکنه و خیلی مغرور و عقده‌ایه صداش عالیه همش هم پوزخند میزه و غیرتی میشه.
خلاصه این میکس لعنتی عاشق هم میشن اما به هم نمیگن بعد میرن شمال توی راه دختره یا پسره تصادف می‌کنه بعد میره کما بعد اونی که نرفته کما میره با سرش گریه می‌کنه و میگه عاشقشه بعد کماییه انگشتشو تکون میده بعد دستگاه بوق میزنه و طرف سکته می‌کنه و دکترا میریزن داخل بعد زنده میشه و به دختره میگه منم دوستت دارم.
یا اینکه نفر سومیم هست که همش به پسره می‌چسبه و دختره از سر عقده و حسادت کارای عجیب غریب می‌کنه
امیدوارم آموزنده باشه
اِ اِ فراموش کردم این متن هم اون وسطا جا بدید.

دختره همیشه تیپ‌های مادر... میزنه موهاش رو باز میزاره بعد شال هم‌رنگ چشماش رو سرش می‌کنه بعد تی‌شرت هم‌رنگ لباش رو می‌پوشه بعد از روش مانتوی کوتاه‌ هم رنگ موهاش رو می‌پوشه بعد هم شلوار هم رنگ زبونش رو می‌پوشه بعد جواب‌های هم‌رنگ دندوناشو و در آخر کفش‌های هم‌رنگ سوراخ‌های دماغشو در ضمن به ترتیب این مراحل توضیح میده
 

ARMINA

سطح
4
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,460
15,251
مدال‌ها
11
اقا یه کلام😂😂نمیدونم چیچیش با چیچیش هااارمونی خاصی داااشت😂😂
مام رنگ چشامون با زندگیمون هارمونی خاصی داره لامصب😂
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
42
119
مدال‌ها
2
یادم رفت این رو بگم بابا ها کلا دو دسته‌ هستند یا اندازه جوجه خروس غیرت نداره
دختره میگه ددی من با آرشام و آرتام می‌رم خونه فرزاد اونجا پارتی هست شب هم می‌رم خونه دوست پسر مریم،
باباش چیزی نمیگه
یا گند زده به مفهوم غیرت.
هرچی میشه با داداشش یا شوهرش می‌افتن به جون دختر دیوونگیش رو غیرت صدا میزنه
 

ایران.بانو

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
1,447
3,356
مدال‌ها
2
امکان نداره توی رمان لباس دکلته ( ترجیحا قرمز🙄) نپوشن
بعد برای اینکه غیرت پسره فوران کنه میرن با بقیه میرقصن
یه دورم باخود پسره که عصبانیه میرقصن

پسرای داستانم کلا جذب چشما شدن !!! مدیونی اگه فکر کنی به جاهای دیگه جذب شدن و فکر کردن ...فقط چشمم...اصلا چشاش سگ داره ...👀🐶👀
بین این همه ارایش دختره هم فقط به رژ گیر میدن ...خودت پاک میکنی یا به روش خودم پاک کنم؟!
مثلا دختره: 😐🤨👊
پسره:🤨👿😈👄❣️
 
آخرین ویرایش:

Zahr.a

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
25
41
مدال‌ها
2
ترکیب رنگ‌های غیر ممکن توی چشمای شخصیت‌های دختر و پسر داستان؛
نویسنده‌ میاد توی دیگ‌ِ چشمای هر دو مخلوطی از آبی، قرمز ،کهربایی، سبز، یشمی، مشکی، و غیره رو میریزه و پس از هم زدن های مداوم چشمی سگ‌دار و بسیار جذاب در میاد! و در آخر پسره عاشق چشمای دختره میشه.
 

YASNA.B

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,449
21,492
مدال‌ها
15
یه رمان خوندم
دختره فقیر بود، سرطان داشت پول نداشت دارو بخره ولی آیفون داشت
چه کاریه آخه :)
 

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,422
12,342
مدال‌ها
4
همه پولدار و خوشگلن. همه ی اونایی هم که وضع مالی و قیافه ی معمولی دارن منم. خونه ها هم که ماشااا همه سوبلکسو چوبلکس همه هم حتما باید از اون نرده ی وامونده سر بخورن بیان پایین. اسم ها هم که ماشالا هیچ کدوم اون اسم و فامیلی هایی که تو واقعیت میبینیم نیست‌. دانشگاها هم که خوشبختانه توی ایران توی جهانه موازیه که همه با تیپه عروسی میرن. فقط هم منه بدبختم که روزی ده بار حتی به استینام هم گیر میدن. ۹۹ درصدشون همه یا تهرانین یا شیرازی و بهترین دانشگاه و زندگی هم دارن‌. انصافا من رمانی نخوندم که یارو مثلا کورد یا لر یا ترک و جنوبی باشه
 

YASNA.B

سطح
7
 
مدیر ارشد بخش فرهنگ و هنر
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده حرفه‌ای
کاربر ویژه انجمن
خاطره نویس انجمن
May
3,449
21,492
مدال‌ها
15
آقا یه چیز عجیب تو رمانای تاریخی ام هست که اصن قابل تغییر نیست
همیشه یه دختر و پسری باید عاشق هم باشن و از قضااا پسره رعیت باشه و دختره سوگلی خان
از اونجایی که خودم دست گذاشتم رو این موضوع و بعدا فهمیدم تو همه رمانای تاریخی چنین چیزی هست و پروژه نوشتن اون رمان سیاه بخت بدبخت فلک زده کلا کنسل شد ازتون تمنا می‌کنم یکم خلاقیت به خرج بدید
 
بالا پایین